iranian.com

Barack Hossein & Mir Hossein

mirho.jpg

Mousavi to his wife Zahra rahnavard: "Look, he's Barack Hossein and I'm Mir Hossein."

***

Barack to Michelle: "If you want me to call you Zahra you have to wear a chador."

05/28/2009 - 12:29
Share/Save/Bookmark

Recently by FaramarzCommentsDate
The Women of Camp Ashraf
35
Dec 01, 2012
Negotiating with the IR Regime
7
Nov 22, 2012
Ahmadi Goes to Majlis - Gangnam Style!
3
Nov 19, 2012
more from Faramarz
 
MEHRNAZ SHAHABI

جوانه: دیر شده است که

MEHRNAZ SHAHABI


تازه بدوران رسیده ها و خود گم کرده ها که چشم و روحشان را حجاب تعصب، نفرت، و احساس پستی و غرب پرستی کور کرده است، بیدار شوند و معیار ارزش انسانها برایشان چنین معیارهای مبتذل و شرم آوری نباشد که تنها نشان ار فقر فرهنگی، نادانی، و ابتذال روحی و فکری خودشان دارد.   آیا تحصیلات و معلومات و توانایی ها و دست آوردهای زهرا رهنورد را نمی توان با میشل اوباما مقایسه کرد چون او یک زن مسلمان ایرانی است و بر طبق موارین کشورو اعتقادات شخسی حجاب بر سر دارد و میان سال است؟!  این حرف ها را در غرب اگر بزنید فهمیده تر ها دلشان برایتان می سوزد و اگر در ایران بگویید اکثریت زنان و مردان ایرانی، پیر و جوان، از نادانی و بی حرمتی افرادی که چنین ضوابط پستی دارند حالشان بهم می خورد. 


default

مهرناز شهابی : خانه سا لمندان برای زهرا و میرحسین

Jovaneh (not verified)


طبقه جوان و بیدار شده کشور دیگر فریب این بیوگرافی های بلند بالای فسیل ها و انسانهای مومیایی شده نظام را نمی خورد. ثروت بیکران رفسنجانی و امثالهم را که از غارت ٣٠ ساله مملکت بدست امده و حال اندکی از ان برای تبلیغ برای میر حسین و زهرا و حفظ نظام مصرف میشود هم بی اثر خواهد بود. در ضمن احمدی نژاد در سال ٢٠٠٦ زهرا خانم را با ان همه دنگ و فنگ بالیدن به گذ شته خود از دانشگاه الزهرا اخراج کرد و محبوبه مباشری را بجای او حقوق بگیر در بار خود نمود!! دیگر وقت ان رسیده که فسیل هایی مثل میر حسین و زهرا و محمود و محسن و مهدی و سید علی و غیره که همه وهمه از فرط کهنسالی و ضعف پیری حتی قادر به سر پا نگاه داشتن خود نیستند به خانه سالمندان منتقل شده و رهبری و مدیریت کشوررا خود طبقه جوان و زنده حال در دست گیرد.


MEHRNAZ SHAHABI

زهرا رهنورد کیست؟

MEHRNAZ SHAHABI


  


مازيار رادمنش


زن اول ايران براي چهارسال آتي؟

در باره زهرا رهنورد ‏ - پنجشنبه 20 فروردین 1388 [2009.04.09]


با قطعيت يافتن حضور ميرحسين موسوي در انتخابات رياست جمهوري سال 88، اطرافيان وي نيز به تکاپو افتاده اند. ‏دکتر زهرا رهنورد، آخرين فردي است که در حمايت از همسرش وارد گود مبارزات تبليغاتي شده است. چهارشنبه 19 ‏اسفند ماه، زهرا رهنورد با انتشار يادداشتي در سايت کلمه با عنوان "زنان؛ رفع تبعيض و انتخابات دهم رياست ‏جمهوري" وارد صحنه انتخابات شد‎.‎‏ وي در اين مقاله مي نويسد: "تجربه پيچيده انتخابات نشان مي دهد که در هنگامه ‏شور و شوق انتخابات و شعارهاي مربوط به جذب راي، زنان، شهروند درجه يک محسوب مي شوند و نيمي از ‏جمعيت!! اما پس از فرو ريختن آب ها از آسياب ها، يکباره به شهروند درجه دو و سه سقوط مي کنند، فراموش مي ‏شوند و حتي به مصداق "طاعت از دست نيايد گنهي بايد کرد"، خود و کيان خانوادگي آنان در معرض آسيب هايي قرار ‏مي گيرد که محصول نابرابري طلبانگي فرهنگي و ترتيبات لايحه نويسي قانون گزاريست که نمونه بسيار بارز و بدخيم ‏آن، معرکه همسر دوم و لابد.‏‎.. ‎است که خوشبختانه توسط مجلس و قوه قضاييه فعلا مسکوت مانده و اميدوارم با لوايح ‏مکمل!! دوباره مطرح نشود‎.‎‏"‏

او در بخش بعدي نوشته اش رفع تبعيض بر محملي قانوني از سوي مجلس را خواستار شده و مي افزايد که براي ‏رسيدن با جامعه اي کرامت مند که فقط در فضاي باز و آزاد ميسر خواهد بود، بايد به نحوي ديگر عمل شود؛ پيوستن به ‏کنوانسيونهاي بين المللي زنان در جهت رفع تبعيض، رفع تبعيض در توزيع مشاغل و مديريت ها، رفع تبعيض در ‏قوانين و ترتيبات قانوني در قلمرو و حقوق زن در خانواده و در جامعه مدني و جزا و ديات و نظاير آن، رفع تبعيض ‏در نگاه به جايگاه زن در جامعه مدني و قلمرو عمومي و ايجاد فضاي آزاد، از جمله مواردي است که رهنورد در مقاله ‏اش آنها را برنامه اي در جهت حمايت از حقوق زنان در دولت بعدي مي داند.‏

‎زهرا رهنورد کيست؟‎ 

زهرا رهنورد سال 1324 در خانواده اي مذهبي-‏‎ ‎نظامي و در تهران متولد شد. برخي منابع وي را متولد 1329-30 ‏در دو شهر تهران و بروجرد اعلام کرده اند. اصليت پدر وي بروجردي است، اما آنچه که روشن است، در دانشگاه ‏جنگ تهران آن زمان مشغول به کار بوده و سمت استادي داشته است. اين زمان مقارن با به دنيا آمدن زهرا رهنورد ‏است. وي درباره پدرش مي گويد: "شغل پدرم كه يك نظامى معترض و ناسازگار با رژيم بود نيز سبب شد تا حضور ‏در جاده‏هاى صعب و گردنه‏ هاى هولناك و شهرهاى مختلف، مرا آماده يك زندگى پر فراز و نشيب كند‏‎.‎‏" مادرش خانه ‏دار بود و طبع شعري نيز داشت. او از سوي خانواده مادر سادات است و از اقوام نزديک نواب صفوي محسوب مي ‏شود. خانواده مادري رهنورد خانواده اي مذهبي بودند به طوري غير از مادر، خاله اش نيز با معناي تمامي مفاتيح جنان ‏آشنا بود. 
‏ 
‎رشد در خانواده اي تحصيلکرده‎‎‏ 
‏ 
او اما معلم دوران کودکي خود را مادربزرگش مي داند که هم وي را با اصول دين آشنا کرده و هم اشعار سعدي را ‏برايش زمزمه مي کرده است. او در اين باره مي گويد: "شخصيت من تحت تأثير سه زن، ابتدا مادربزرگ استثنايى ‏ام، ‏مادر و خاله ‏ام ساخته شد. "مادربزرگ" به سه زبان سخن مى‏ گفت و من مخاطب بودم و بايد مفهوم را درمى‏ يافتم. ‏زبان قرآن و روايات، زبان حافظ و سعدى و مولوى و زبان ضرب‏المثل. "مادر"‏‎ ‎مهربانم كه با شجاعت، سلحشورى، ‏آزادى ‏خواهى و فداكارى بخش ديگرى از شخصيت مرا ساخت. خاله كه مظهر دانش بود، او تحصيل‏كرده و فرانسه‏ دان ‏بود. دبير ادبيات فارسى و فرانسه و از همه مهم‏ تر او مادر نخستين استاد من اكبر اميرنظام (شاگرد استاد كمال ‏الملك) ‏بود. اميرنظام خط، مينياتور، نقاشى آب‏رنگ، رنگ روغن و بخشش و بزرگى را خوب مى ‏دانست‎.‎‏"‏

پدرش مدتي بعد به دليل برخورد فيزيکي با يک نظامي آمريکايي از کار برکنار مي شود و به کارهاي ديگر روي مي ‏آورد. آنچنان که خود گفته از هوش خوبي برخوردار بوده و اساتيد خوبي داشته است. مادر وي در باره دوران ‏خردسالي دخترش زهرا مي گويد: "قبل از مدرسه وقتى كه 3 يا 4 سال داشت به نوشتن علاقه ‏مند بود. هر گاه من را ‏مى ‏ديد كه كارى انجام نمى‏ دهم اصرار پشت اصرار كه "آلابيشتار" كنيم. منظورش از "آلابيشتار" نوشتن بود. يعنى ‏حالا بيا نوشتن را تمرين كنيم‎.‎‏ شكل حروف را قبل از مدرسه رفتن مى ‏شناخت و تمرين مى ‏كرد. عكس و تصوير كتاب ‏‏ها را آنچنان مى‏ نگريست كه گويا مى ‏تواند منظور آن نوشته‏ ها را بخواند و بفهمد‏‎.‎‏"‏

وي در دوران دبيرستان به دليل خواست پدر رشته علوم تجربي را خواند و سال 42 از دبيرستان آزرم ديپلم طبيعي آن ‏روز را دريافت کرد. وي درباره آنچه که در خانه ياد گرفته است، مي گويد: "در نظام تربيتى خانواده كه به نحوى ‏مساوات بين فرزندان رعايت مى‏ شد و البته عواطف شديدترى نسبت به دختران اهدا مى ‏شد آموختم عدالت‏ طلب، علم ‏‏جو و ستاينده هنر باشم‎.‎‏" 
‏ 
‎پرواز در عالم هنر و سياست‎‎‏ 
‏ 
چندي بعد از اخذ ديپلم به دانشگاه تربيت معلم آن دوران مي رود و دو سال بعد مدرک خود را از اين دانشگاه اخذ مي ‏کند. به علت علاقه و تبحري که در کارهاي هنري از جمله نقاشي و مجسمه سازي داشت، به تحصيل در رشته مجسمه ‏سازي دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران روي مي آورد. چهار سال بعد يعني در سال 48 زماني که وي فارغ ‏التحصيلي اش را جشن مي گرفت، در يكي از نمايشگاه نقاشي كه خود ترتيب داده بود، با مير حسين كه فوق ليسانس ‏مهندسي معماري بود آشنا شد.‏

موضوع آن بود که وي هرچند چون ميرحسين موسوي مخالف رژيم شاه بود، اما افکار ديگري در سر داشت و به گونه ‏اي آزادانه برخورد مي کرد؛ "رژيم شاه جوانها را مي كشت. اختناق شديدي بود به گونه اي كه همه فكر مي كردند ‏اطرافيانش ساواكي هستند. تمام فكر و ذكرم اين بود كه رژيم شاه را براندازيم و رژيم خوبي بياوريم كه آزاديخواه باشد. ‏حالا چه رژيمي باشد اصلا مهم نبود. در هر تظاهراتي هم شركت مي كرديم. هم ماركسيت ها، هم ملي ها و هم مسلمان ‏ها. خود من دريك فاصله كاملا بي اعتقاد بودم. نه دين سنتي مادر و ماد بزرگم را قبول داشتم و نه هيچ چيز ديگر." به ‏هرحال آنچنان که مشخص است، او شرايط مهندس مسلمان آن روز را مي پذيرد. بعد از چند روز ميرحسين به ‏خواستگاري وي آمد و او نيز قبول كرد. از آن پس حجاب جزئي از زندگي وي مي شود.‏‎ ‎‏ 
‏ 
‎تغيير روند زندگي پس از ازدواج‏‎‎‏ 
‏ 
زهرا رهنورد پس از آن يکي از ميهمانان ثابت نشست هايي بود که در شرکت سمرقند برگزار مي شد. شرکت سمرقند ‏شرکتي بود که ميرحسين و دوستانش آن را تاسيس کرده بودند و هدف نشست هاي آنها، اقدامات سياسي و ابراز نظرات ‏مخالف عليه رژيم شاه بود. عبدالعلي بازرگان، حسن آلادپوش، محبوبه متحدين از جمله موسسين نشست هاي شرکت ‏سمرقند بودند. از سال 49 با آغاز سلسله سخنراني هاي دکتر شريعتي در مسجد ارشاد و مطهري در مرکز ‏توحيد(ساختماني که طراحش ميرحسين موسوي است و چه پيش و چه پس از انقلاب مرکز تجمع اپوزيسيون محسوب ‏مي شود.) وي و شوهرش ميرحسين تبديل به شاگردان و از جمله حاضرين هميشگي در اين سخنراني ها مي شوند. اما ‏هيچ گاه به گروه و دسته جات سياسي نمي پيوندند.‏

آنچنان که مي گويد: "در دانشگاه كه سرشار از شور و مبارزه بود، سه دسته بودند؛ مذهبي ها، ملي گراها، كمونيست ‏ها.‏‎ ‎ولي من جزو هيچ كدام از آنها نبودم." خاطره محبوبه متحدين و حسن آلادپوش که از اوج مسلماني به افراط در ‏کمونيست افتاده بودند، سبب شد که آنها هميشه مجاهدين خلق را با ديده شک بنگرند. وي درباره خود مي گويد: "دوران ‏دانشجويى كه همزمان با تأهل و مادر شدن من بود، با حمايت خانواده كامل و كامل ‏تر مى‏ شدم. بعد از برگزارى ‏نمايشگاههاى متعدد از نقاشى‏ هايم با مطبوعات و حسينيه ارشاد آشنا شدم و در پرتو شخصيت‏هاى بزرگى چون استاد ‏مطهرى، شريعتى قدم به قدم پيش مى ‏رفتم كه حسينيه ارشاد تعطيل شد و من احساس كردم با آن اطلاعاتم نمى‏توانم همه ‏محتواى ذهنم را بيان كنم. پس خواندم و خواندم و خواندم‎.‎‏"‏

در همان دوران وي دوره کاشناسي ارشد پژوهش هاي هنر را آغاز کرد و توانست در سال 50-51 از دانشکده ‏هنرهاي زيبا فارغ التحصيل شود. از اين زمان به بعد بيشتر در فعاليت هاي اجتماعي و دانشگاهي، همسرش را ‏همراهي و در اعتراضات آن روزگار نيز شرکت مي کرد. 
‏ 
‎مهاجرت به آمريکا‎‎‏ 
‏ 
با دستگيري دکتر شريعتي در مهرماه 52، عملا فعاليت وي رو به کاهش گذاشت. با افزايش سخت گيري ها بر فعالين ‏سياسي وي به همراه دو فرزندش در سال 55 به آمريکا مهاجرت کرد. او در آنجا به عضويت کنفدراسيون دانشجويان ‏ايراني در آمد و عليه رژيم پهلوي دست به فعاليت زد. 
‏ 
‎پس از انقلاب‎‎‏ 
‏ 
چيزي به پيروزي انقلاب 57 نمانده بود که رهنورد به ايران بازگشت. از آن پس در کنار همسرش قرار گرفت و سعي ‏کرد در امور اجتماعي فعال باشد. از سال 57 تا 59، جامعه زنان جمهوري اسلامي و زنان مسلمان را پي ريزي کرد. ‏سپس در اطلاعات بانوان که تغيير نام داده و عنوان "راه زينب" را براي خود برگزيده بود، به عنوان اولين سردبير ‏مشغول به کار شد که تا سال 67 اين فعاليت فرهنگي ارتباط داشت. با نخست وزيري ميرحسين موسوي فعاليت هاي ‏وي کاهش يافت؛ "شغل نخست وزيري مسئوليت بزرگي است. همسرم مجبور بود به دليل شغلش مدام دور از خانه ‏باشد، پس تصميم گرفتم به سه فرزندم رسيدگي کنم، کارهاي هنري ام را ادامه دهم و کتاب بنويسم."‏
در همين دوره وي تحقيقات گسترده اي در زمينه زيباشناسي در اسلام، فلسفه هنر در اسلام و رمزگشايي از آيات ‏شعرگونه قرآن انجام مي دهد. پس از آن که دانشگاه ها دوباره باز مي شوند و فرزندانش بزرگ تر، وي به دانشگاه باز ‏مي گردد. در همان دوران به عنوان عضو كميته تاليف و تدوين كتب درسي رشته هنر در وزارت علوم، تحقيقات و ‏فناوري به کار گرفته مي شود. او سپس فوق ليسانس و دکتراي علوم سياسي خود را از دانشگاه آزاد اسلامي دريافت مي ‏کند و به کار تدريس در دانشگاه هاي آزاد تهران، تهران و الزهرا ادامه مي دهد. 
‏ 
‎حضور در کمپين اصلاح طلبان‎‎‏ 
‏ 
رهنورد در سال 75 به جبهه اصلاح طلبان مي پيوندد و در کنار سيد محمد خاتمي قرار مي گيرد. با پيروزي خاتمي در ‏انتخابات دوم خرداد 76 وي به عنوان مشاور سياسي رئيس جمهوري برگزيده مي شود. يک سال بعد به عنوان رئيس ‏دانشگاه الزهرا منصوب مي شود، سمتي که تا سال 85 در آن مشغول به کار بود. همزمان رئيس گروه هنر سازمان ‏مطالعه و تدوين سمت، وابسته به وزارت علوم، تحقيقات و فناوري شد و اجراي طرح ملي نگارش تاريخ هنر ايران در ‏دوره اسلامي را نيز برعهده گرفت. او به دليل شغل مهمش مسئول و مشاور طرح هاي بسياري بوده است. 
‏ 
‎استعفا يا برکناري؟‎‎‏ 
‏ 
با روي کار آمدن دولت احمدي نژاد، چون ديگر اصلاح طلبان، کار بر زهرا رهنورد سخت شد. هرچند که وي در ‏زمانه توديع اش با بيان اينكه نه بركنار شده و نه استعفا داده، گفته بود: "با تغيير دولت، من خود خواهان بركناري از ‏اين سمت شدم و مسئوليت را با سربلندي به يك سربلند ديگر تحويل دادم، دكتر مباشري نيز يك فرد گرانقدري براي ‏دانشگاه است‎.‎‏ دولت جديد نيز حق تغيير رياست دانشگاه و جايگزيني نيروي خود را دارد‏‎.‎‏" محافل خبري نظر ديگري ‏داشتند؛ درست بعد از انتخاب احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهوري، رهنورد، شيرين عبادي برنده جايزه صلح نوبل را ‏به دانشگاه الزهرا دعوت کرد، اقدامي که از ديد دولت پنهان نماند و مورد انتقاد صريح جناح راست قرار گرفت‎.‎‏ از آن ‏پس وي به دانشگاه تهران رفت و در دانشکده هنرهاي زيباي آن دانشگاه مشغول به تدريس شد.‏

‎خانواده، همسر و علايق‎‎‏ 
‏ 
همسر زهرا رهنورد ميرحسين موسوي است. خوانندگان روز در سلسله نوشتارهاي معرفي مشاهير ايران زمين با وي ‏آشنا شده اند. او آخرين نخست وزير ايران و نامزد دهمين دوره رياست جمهوري ايران است. رهنورد درباره ميرحسين ‏موسوي مي گويد: "همسرم در تمام مراحل زندگي چه زماني كه جوان بودم و تحصيل مي كردم و چه حالا كه ‏تحصيلاتم تمام شده و سالها از آن زمان مي گذرد و تدريس مي كنم و به امور معنوي مشغولم، همراه هميشگي ام بوده و ‏هست. هرچند كه ايشان هم در طي اين سالها مشغله فراوان داشته است، اما هميشه مورد لطف و محبت ايشان بوده ام. ‏ما خانواده اي اهل هنر هستيم و دخترانم هم به امور هنري علاقه دارند.‏

همسرم هم همين طور، ايشان هم هنر را بيش از من مي شناسند و هر از گاهي هم نمايشگاههايي برپا مي كنند. در تمام ‏طول اين سالها در كارهايم از ايشان ايده هاي بسياري گرفته ام و تمام آنچه را كه امروز از آن به نام موفقيت ياد مي كنم ‏مديون ايشان و همراهي هايشان هستم. اميدوارم در طول اين زندگي پرفراز و نشيب، من هم همراه خوبي براي ايشان ‏بوده باشم. براي ايشان و خانواده مهربانم آرزوي سلامتي و موفقيت روزافزون دارم." حاصل ازدواجش سه فرزند ‏دختر است. وي مادربزرگ نيز هست. به زبان انگليسي مسلط است و از مطالعه و ديدن کارهاي هنري لذت مي برد.‏

‎انديشه زهرا رهنورد‎‎‏ 
‏ 
زهرا رهنورد، هنر را والاترين عنصر در هستي عنوان مي كند و سريع ترين و كوتاهترين راه رسيدن به معبود. ‏آنچنان که مي گويد هنر را پرستش مي كند چرا كه او را به بهترين انتخاب رسانده است، انتخابي كه در آزادترين محيط ‏شكل گرفته است. از نظر انديشه سياسي اصلاح طلب محسوب مي شود. فمينيست نيست اما حامي حقوق زنان است و ‏از تلاشگراني است که سعي دارد براي جامعه زنان حقوقي برابر کسب کند، گرچه با آزادي حجاب و مختلط بودن ‏کلاس هاي مدارس مخالف است. وي کتاب ها و مقالات بسياري در تاييد و لزوم حجاب نوشته است. رهنورد اعتقاد ‏دارد هرچند جمهوري اسلامي شعارهاي خوبي در حمايت از زنان داده، اما عملا آنها را اجرا نکرده است.‏

‎موفقيت هاي علمي-پژوهشي‎

رهنورد در خرداد سال 87 عنوان نخستين زني که توانسته در طول تاريخ دانشکده هنر دانشگاه تهران به مقام استادي ‏‏(فول پروفسور) اين دانشگاه دست يافته را کسب کرد. كسب عنوان رئيس نمونه دانشگاه در بين روساي دانشگاه‌هاي ‏كشور، انتخاب به عنوان خادم القران از طرف موسسه امام رضا و سازمان اوقاف، انتخاب به عنوان مدير نمونه گروه ‏پژوهشي هنر از سوي سازمان ثبت در سال 83، دريافت جايزه بين‌المللي خوارزمي، عضويت در هيات امناي بنياد ملي ‏نخبگان، درج زندگي نامه دكتر رهنورد در كتاب اساتيد برجسته دانشگاه قرن 21، برگزيده شدن به عنوان مفاخر ‏فرهنگي و تاليف كتاب هنر معاصر ايران در جهان اسلام و ارسال آن به كتابخانه‌هاي77‏‎ ‎كشور جهان، انتخاب وي به ‏عنوان يکي از 2000 استاد برتر جهان در سال 2005 از جمله موفقيت‌هاي علمي وفرهنگي زهرا رهنورد بوده است.‏
رهنورد همچنين در سال 85 دو يادمان از آثار هنري خود با نامهاي درخت پرنده و ماه و پرنده را به دانشگاه الزهرا ‏اهدا کرد‎.‎‏ مجسمه مادر در ميدان محسني از کارهاي معروف رهنورد محسوب مي شود. از وي تا کنون بيش از 30 جلد ‏کتاب در زمينه هاي قرآني، اسلامي، سياسي و فرهنگي-هنري انتشار يافته که برخي به زبان هاي انگليسي، عربي، ‏اردو، آلماني وايتاليايي ترجمه شده اند. وي همچنين تاکنون بيش از 10 مورد مقاله به کنفرانس هاي داخلي و بين المللي ‏ارائه کرده است. رهنورد بيش از 10 نمايشگاه از آثار هنري اش را در گالري هاي داخلي و خارجي برگزار کرده ‏است.‏

‎کوتاه از زندگي زهرا رهنورد‏‎‎‏ 
‏ 
متولد 1324 
ليسانس مجسمه سازي 
فوق ليسانس پژوهش هنر 
فوق ليسانس علوم سياسي و دکتري علوم سياسي 
استاد دانشگاه الزهرا 
استاد دانشگاه تهران پرديس هنرهاي زيبا 
سابقه 40 سال فعاليت هنري 
‏35 سال سابقه در فعاليتهاي قرآني 
تاليف 33 جلد کتاب در زمينه هاي پژوهشي؛ قرآن مجيد، هنر، زبان و علوم سياسي 
ارائه دهها مقاله علمي و اثر هنري 
عضو انجمن نقاشان ايران
عضو انجمن مجسمه سازان ايران
عضو فرهنگستان هنر 
ملقب به خادم القرآن در اولين دوره تجليل از خادمين قرآن 
مقام پيش کسوت قرآن پژوه در پنجمين دوره تجليل از پيش کسوتان قرآن پژوه 
مفتخر به بزرگداشت از سوي مفاخر علمي و فرهنگي کشور - سال 83 
مفتخر به چاپ تمبر تصوير ايشان از سوي مفاخر فرهنگي و شرکت پست ايران 
مفتخر به لقب 2000 استاد برجسته جهان در سال 2005 و کسب مدال و درج بيوگرافي در مرکز بيوگرافي کمبريج 
مفتخر به تاييد و تشويق کتابخانه هاي بزرگ جهان چون برلين کنگره – بريتانيا و به خاطر کتاب انگليسي هنر معاصر ‏ايران در دنياي اسلام 
مفتخر به دريافت جايزه بين المللي خوارزمي به مناسبت نگارش پنج جلد کتاب به نام هنر ايران در دوره اسلامي 
سازنده مجسمه هاي مادرنصب در ميدان مادر، درخت طوبي و ماه - پرنده نصب در دانشگاه الزهرا، و دهها مجسمه از ‏جنس شيشه، برنز، آهن و دهها اثر نقاشي 
همسر ميرحسين موسوي آخرين نخست وزير ايران 
مادر سه فرزند دختر

‎برخى از مسئوليت ‏هاى زهرا رهنورد از ابتداى انقلاب‎

مشاور سياسى رئيس‏ جمهورى در دولت خاتمي 
رئيس گروه هنر سازمان مطالعه و تدوين سمت، وابسته به وزارت علوم، تحقيقات و فناوري 
عضو پيوسته فرهنگستان هنر 
عضو شوراى تحصيلات تكميلى 
عضو هيئت علمى دانشگاه تهران 
عضو شوراى فرهنگى كشور با حكم رئيس‏جمهورى 
عضو كميسيون ملى يونسكو با حكم وزير علوم 
عضو شوراى سياستگذارى بنيان نقاشى 
عضو انجمن زنان هيئت علمى دانشگاههاى تهران 
داور فينال نقاشى جهان اسلام 
روزنامه ‏نگار و سردبير مجله راه زينب 
عضو شوراى عالى آموزش و پرورش با حكم رئيس‏جمهورى 
سردبير مهمان نشريه انگليسى زبان بين‏المللى "هنرهاى جهان اسلام، به ويژه ايران" 
عضو انجمن نقاشان ايران 
رياست دانشگاه الزهراء 77-85 
عضويت در كميته علمى "سيمنار بين ‏المللى زن در ادوار مختلف تاريخ ايران"‏
كتاب‏ شناسي؛
همراه با قيام موسى 
همگام با هجرت يوسف 
طلوع زن مسلمان 
پيام حجاب زن مسلمان 
ريشه ‏هاى استعمارى كشف حجاب 
داستان‏هاى على و مش مدينه (قصه كودكان) 
پشت جبهه هم سنگر است (قصه كودكان) 
حكمت هنر اسلامى 
هنر، عشق، زيبايى 
طوفان‏ها و لاله‏هاى شهريور 
سوگوارى در حرا 
زيبايى حجاب و حجاب زيبايى 
زينب زمانه 
مشبك (اصول و مبانى هنر سنتى) 
طرح ملى تاريخ هنر ايران در دوره اسلامى (5جلد) 
دولت ملى در انديشه انديشمندان عرب و شبه ‏قاره (پايان‏ نامه كارشناسى ارشد) 
دولت ملى (پايان‏نامه دكترا) 
سفرنامه سفر به ديار زنان بت 
موضع‏گيرى طبقات در فرآيند انحطاط جامعه 
نقد زيباشناسى در اسلام، مسيحيت و ماركسيسم
برخي مقالات‏
جايگاه و نقش زنان در ادبيات انقلاب اسلامى 
مادر، اسطوره هميشگى هنر 
مجسمه‏سازى در اسلام 
عشق در نگارگرى ايران (مينياتور) با تكيه بر نقش زن 
هنر اسلامى و ضرورت نوآورى 
بررسى قصه خسرو و شيرين 
نوآورى خوشنويسى در روند مراسلات، تجارت، تبليغات 
نقش زن در ميراث معنوى 
تأثير تنوع بر مقولات جنسيت، هنر و مذهب در روند نقد فمينيسم اسلامى 
زن، هنر و گفتگوى تمدن‏ها با تأكيد بر معنويت و تأثير نقش ايزدبانوها در روند تاريخ 
‏ 
‎برخي مجسمه هاي معروف زهرا رهنورد‎

مجسمه "مادر" از جنس برنز 
مجسمه "ظهر عاشورا" از جنس آهن 
مجسمه "به ياد عاشورا" از جنس آهن 
مجسمه‏هاى "شيشه به روايت عشق" از جنس شيشه، آهن، مس 
پرنده و درخت از جنس آهن 
پرنده و ماه از جنس آهن

   


default

Iranian Michella Obama? We have better people for that title.

by Assal B. (not verified) on

I can't get the phrase out of my head, "The Iranian Michelle Obama". To me, Michelle Obama's name signifies many things: The supportive wife and EQUAL of President Barack Obama; An outspoken, law school educated intellectual; A fashion icon in the White House gaining as much attention as the late-Jackie O.; A loving mother and devoted wife who isn't afraid to hug her children in public, take her dog for walks and scoop his poop, and who fist-bumps and kisses her husband without worrying about the watchful eye of the media.

If an Iranian woman were to deserve the compliment of being like Michelle Obama, I would be the first congratulate her and to emulize her.

Sadly, I can't think of what similarities Mr. Moussavi's wife and First Lady Obama have. One is the wife of the sitting President of the United States. The other is the wife of an Iranian Presidential-hopeful.

The similarities end there (well, there may be some biological similarities)...


default

معتادین به نظام!!!

Sha-air (not verified)


این میر حسین چقدر پیرو پژمرده----ان بارک حسین چقدر جوان و سر زنده
ان زهرا غرق اشت در چادر و چاقچور----ان میشل ندارد خبر از منقل و وافور


hamsade ghadimi

mc mousavi

by hamsade ghadimi on

if there was to be any comparison between mousavi and a presidential hopeful from us, it would be mccain: part of the old establishment, in line for a long time to be president, and feeling entitled because he believes he has paid his dues.  lessons learned from some of the recent contributions to this site prior to iran's elections:

1. if you like obama, vote for haj mousavi,

2. if you like michelle obama, vote for hajieh mousavi,

3. if you don't vote for mousavi, israel will attack,

4. if you like pictures of young happy iranian girls on the internet, vote for mousavi,

5. if you don't vote, you're an idiot.


default

Like comparing apples with ONIONS

by Anonymous46546454 (not verified) on

I just feel so sad that our standards have fallen so so low.

Comparing Haajkhanoom and Haajagha Zahra and Mir Hussein with Yale educated lawyer Michelle Obama and Harvard educated Senator now President Obama is just beyond pathetic.


پیام

Great as usual.

by پیام on

Sharply noticed :)