ANTS
مورچه ها بخشی از زندگی ما شده اند. می بینی و نمی بینی شان، می شنوی یا نمی شنوی شان
همین که یکی دو روزی در حال و هوای این جزیره و میان مردم زندگی کنی و ... بی اختیار به یاد مورچه ی آرژانتینی "ایتالو کالوینو" می افتی. راوی داستان همراه همسر و فرزند خرد سالشان برای سکونت به شهری آمده اند که از پیش نمی شناخته اند. روز اول در آشپزخانه و بعد در ننوی بچه متوجه ی مورچه ها می شوند و کم کم در می یابند که مورچه ها در همه جای خانه حضوری پر رنگ دارند. راوی به خانه ی همسایه می رود تا برای دفع مورچه ها دوایی موقتی بگیرد. متوجه می شود که همسایه با وجود کار شبانه روزی و بکار بردن انواع و اقسام سم دفع مورچه از مایع و جامد و خوراکی های آلوده به انواع سم، به همین دلخوش است که در راهروها و اتاق ها و حیاط، میان انبوه مورچه ها مسیر باریکی برای رفت و آمد خود و همسرش داشته باشد!
>>>
POETRY
I have become jobless, no longer
Distracted by the mundane chores,
“Stillness” has become a mistress
But I am too scared to indulge –
Had never seen the majesty of
Ocean under the skylight of stars.
>>>
FORT
Photo essay: Ghaleh Roodkhan in Gilan
by
Mahvash Howell >>>
شب دیجوردراز است؛ پگهی باید کرد.
راه گفتار ببسته است؛ نگهی باید کرد.
>>>
State visit to Australia by Shah and the Shahbanou of Iran, 20Sep to 21Sep 1974
>>>
I know its an old subject but I was interested to see what it looked like.
>>>