DIFFERENT
First child-friendly Quran?
Kader Abdolah, or Seyed Hossein Sadjadi Ghaemmaghami Farahani as his real name is, writes Dutch novels since 1993. He arrived in The Netherlands in 1988 as a political refugee and bravely started a career as a novelist. His column “Mirza” in the Dutch daily newspaper “De Volkskrant” shows the way he perceives social developments in The Netherlands through the eyes of an immigrant, an Iranian and sometimes a(n)(ex-)Muslim.... His “The Quran and the Messenger” is a simplified version of the Quran combined with the story of the prophet’s life, in a twin series. Mohammad becomes an actual person in this book, which makes it very different from all other writings by Muslims in which the prophet is portrayed as an infallible being.
>>>
SILENCE
مهمتر از همه محترم شمردن «حق خاموشي» براي متهم از لحظه ي دستگيري تا پايان محاكمه مي باشد
«حق خاموشي» بر اين اصل بنيادي عدالت استوار است كه شخص متهم تا هنگامي كه پس از محاكمه «به دور از هر گونه، شك منطقي» جرم او ثابت نشده، بايد بي گناه شمرده شود. وجود اين اصل باعث مي گردد كه دادستان در جستجوي شواهد عيني بر آيد تا اين كه بتواند ميان جرم و متهم رابطه اي پيدا كرده و موفق به ارائه يك ادعا نامه ي استوار گردد. بدين ترتيب حق خاموشي تضمين مي كند كه وظيفه اثبات جرم كاملا بر دوش دادستان افتاده و مانع آن مي شود كه او با مكر يا ارعاب و شكنجه متهم را به اعتراف وا دارد يا زمينه را به نحوي بچيند كه متهم گيج شده و با حرفهاي متناقض ناخواسته خود را در معرض اتهام قرار دهد. اين اصل همچنين موجب آن مي شود كه پليس به دنبال شواهد محكم و قرائن عيني براي اثبات جرم بگردد و در صدد تهديد متهم براي اعتراف و اتهام به خود برنيايد.
>>>
EB5 "investor" visa program in the U.S. will expire on September 30, 2008.
>>>
در استقامت بی علاجم، آ عزیز
>>>
STORY
می گویم؛ کلارا! لهجه ی فارسی ت خیلی پیشرفت کرده. می گوید؛ بدبخت، من ایرانی ام،
دیروز، در میدان "درکه"، جلوی یک دکه ی شاه توت فروشی ایستاده بودم که کسی به اسم صدایم کرد. وقتی دنبال صاحب صدا می گشتم، مردی از پشت فرمان یک پژو پرسید؛ شما آقای احمدی نیستید؟ همان طور که خم شده بودم تا بگویم چرا، انگار عکسی از سال های دور، که چین و چروک زمان رویش نشسته باشد. در را خانمی شیک و تر و تمیز باز می کند و پیش از آن که سلام کنم، سایه ی محمود را پشت سر زن می بینم. بعداز ماچ و بغل، می نشسینیم به چای و صحبت. زن می گوید؛ بسیار از شما شنیده بودم. دیشب محمود گفت شما را بعد از سال ها، به یک نگاه شناخته! می گویم؛ این که چیزی نیست، خانم. این شازده مسائل پیچیده ی حساب و هندسه را هم با یک نگاه حل می کرد.
>>>
چرا باید برای یک ایرانی تحصیل کرده «قشنگی» و «نظم» در تضاد با «محیطی پر از مهاجر » باشد و «تو ذوق» بزند؟ مگر ما «مهاجر» نیستیم؟
>>>
Maryam jan chop some garlic, big daddy is coming home.
>>>
Your Excellency; your bloody reign
For the world as whole yielded only pain.
As the right result of your policies
On many cities, bombs showered like rain
>>>
Some of you may already have seen this around, but in case you have not, please read it... it is quite interesting. It is the last eight years in a nutshell.
>>>