MEDIA
نگاهی به برنامههای تلویزیون فارسی بیبیسی (بخش نخست)
تلویزیون فارسی بیبیسی سرانجام پس از دو سال تدارک گسترده، دو هفته پیش برنامه های خود را برای مخاطبان فارسی زبان آغاز کرد. این شبکه که از پشتیبانی نزدیک به 150 کارمند و روزنامه نگار در لندن و برخی دیگر از نقاط جهان برخوردار است، به دلایل مختلف از اهمیت و اولویت بسیاری برای نقد و تحلیل های رسانه ای برخوردار است زیرا به نظر می رسد پس از نزدیک به دو دهه از آغاز به کار تلویزیون های فارسی زبان در خارج از کشور مهم ترین و حرفه ای ترین شبکه تلویزیونی فارسی زبان مستقر در خارج از کشور باشد.
>>>
ESSAY
Every day I hid behind the curtain of my room, waiting to catch the light of the morning
“Do you love poetry?” Someone asked me. I used to listen to Shamloo citing the poems of Rumi and Khayyam during the nights of war in the dark, walking in my room, going from one corner to another, and pausing for seconds by the window to watch the city outside, the apartment buildings facing our apartment building, the narrow street, and people in their home – unaware of being watched - and feeling like a voyeur....Maybe this is how I loved to be a writer. Every night, the old woman of the second floor washed her feet in her kitchen sink, looking tired and bored....Maybe this is how I decided to leave my home
>>>
STORY
ناظم مدرسه بارها سر صف تذکر می داد که اگر میخواهیم ترقی و پیشرفت کنیم بایستی از همین حالا فارسی حرف بزنیم
ما بچه ها تقریبا همه بختیاری بودیم. صنعت نفت که راه افتاد و کار که فراوان شد خیلی ها ماندنی شدند و ییلاق گرمسیر ورافتاد. صبحها نان تیری را با یک استکان چای شیرین میخوردیم و راه می افتادیم طرف مدرسه. فارسی و املا و حساب. خیلی وقتا دقیقه شماری میکردیم تا زنگ تفریح را بزنند که برویم بیرون و با هم لری(بختیاری) حرف بزنیم. ناظم مدرسه بارها سر صف روز شنبه که ناخنهای دستها را بازدید میکرد و بلندی و کوتاهی موی ماشین شده سرمان را، تذکر می داد که اگر میخواهیم ترقی و پیشرفت کنیم بایستی از همین حالا فارسی حرف بزنیم. البته ما نمی دانستیم ترقی و پیشرفت یعنی چه. از اون گذشته، خجالت می کشیدیم فارسی حرف بزنیم. چون قاتی می کردیم و بعدش بچه ها برایمان دست میگرفتند.
>>>
POETRY
In memory of Ardavan Davaran
I liked your laughter
As you drove away
And looked back at me
In your side mirror
Not giving me time
To wave goodbye.
Perhaps, like my mother
Who hopes for a day of return
I could hold the Koran over your car
And protect you against evils
>>>
See Israel for what it is: a breeding ground for psychopaths.
>>>
Yerushalayim Shel Zahav by Ofra Haza is a beautiful song.
>>>
Love?! What did I know about love? Nothing, but I felt something powerful and it was all-consuming. I thought about Shahrzad night and day
>>>
A track-by-track search service. No playlists. No downloads.
>>>
The great German poet Rainer Marie Rilke on loneliness and its necessity for us to achieve the potential to fully love.
>>>