خودکشی دو زندانی

alimostofi
03-Aug-2012
Want to read Rumi? Now is the time. Want to listen to music, or look for anything to do with art? Go for it.>>>

VF app

First Amendment

Iran’s supreme leader on Instagram

rt.com
recommended by First Amendment
03-Aug-2012
>>>
First Amendment
03-Aug-2012 (one comment)
مختصر و مفید >>>

"اقتصاد مال خره"

daneshjoo
03-Aug-2012 (2 comments)

ترس که کهریزکیت می کنند

آنچه بکردی، به تو آن می کنند

ترس که برچوبه ی دارت کنند

آنچه نخواهی تو،  نِثارت کنند

>>>

استعفا

توفان

بزرگ‌‌ترین خطر: خامنه‌‌ای

خطر غرق شدن این کشتی را هر لحظه بیشتر می‌‌کند

03-Aug-2012 (8 comments)
خامنه‌‌ای به جای اندیشه و تدبیر مرتبا رجز می‌‌خواند و به جای استفاده از دستگاه‌‌های اندازه‌‌گیری و کنترل کشتی و یا بهره‌‌گیری از مهارت و دانش ملوانان کار کشته برای هدایت کشتی در جهت خروج از طوفان، اصل خطر را منکر شده و اخطارهای دیگران را «واقعیت‌‌پنداری» می‌‌خواند و آن‌‌ها را نادیده می‌‌گیرد. او حتا فریاد آنانی را که در معرض غرق شدن هستند و برای نجات خویش استغاثه می‌‌کنند نمی‌‌خواهد بشنود >>>

مصدق

گور خالی

مبارزات خیالی و شهیدپروانه دکتر مصدق همه فعالان سیاسی را تا سال های سال اسیر خود کرده

03-Aug-2012 (66 comments)
در 59 سال گذشته، کودتای 28 مرداد امام زاده ای شده که خیلی ها در کنارش مغازه و سوپرمارکت و جیگرکی و سیراب شیردون فروشی و حتی ساندویچی و زبانم لال KFC و McDonald و مراکز تفریحی ورزشی! و حتی هتل های چند ستاره، زده اند و به فروختن انواع طلسم ها مشغولند ومدعی هستند که جای دوست و دشمن را میدانند ولی این گور خالی است>>>

حمام

جیگر جون

چیش زایع ست؟ جیگرش یا جونش؟

03-Aug-2012
همین که سرم را شستم و موهایم در هم برهم شد _ درست عین هر روز_ یادم آمد که: آخ، باز شانه را نیاورده ام. آمدم داد بزنم بگویم جیگر جون.... نگفتم. نگفتم و آرام سرم را شستم و به زور یک عالم نرم کننده آب کشیدم. آب را که بستم دوباره یادم آمد که ای وای باز عین هر روز حوله یادم رفته. حالا چطور بروم بیرون؟ باید خیس و یخ کرده بدوم توی اتاق و حوله بردارم. خوب دختره ی خر حواست را جمع کن. دیگر ممه را لولو برده. >>>
Hossein Shahidi
03-Aug-2012
The Beardless Heathen>>>

رمان

 رنگ

اينست زندگى

03-Aug-2012
توپ سفيد در ميان رود، در زمينه‌اى سبز رنگ، به آرامى در حرکت بود. ما در يک طرف برسطح شيب کنارهٴ رود، تکه سنگى و يا کلوخى را از روى شيب برميداشتيم و به طرف توپ پرتاب ميکرديم تا آنرا به سوى ديگر برانيم و او در آنطرف رود با تکه شاخهٴ خشکيده‌اى در دست در انتظار اين بود که توپ در دسترس قرار گيرد تا بتواند به کمک شاخه آنرا از آب بيرون بکشد>>>

شعر

پلنگ و آهو-۵
03-Aug-2012 (10 comments)
 لعبتی باشد که آهو نام اوست
نام او آهو و عشق ما هموست

 هرچه از شیرینی‌اش گویم کم است
هجر او در سینه‌ام درد و غم است
>>>