چی؟ از سر کار بیام پیشت؟ باشه میام ولی اگه از سر کار بیام، خسته و کر و کثیفم. اگه بخوام دوش بگیرم حوله ات رو می دی بهم؟ یه چیز دیگه، با من میای حموم، پشتمو لیف بزنی؟ اصلاً با هم حموم کنیم با هم زیر دوش جیش کنیم. میگم که، اگه یه چیزی ازت بخوام گوش می دی؟ چیز عجیبی ازت نمی خوام ولی تورو خدا نه نگو. می گم دودولتو بده من باهاش جیش کنم. یعنی من بگیرمش تو جیش کنی. پسر چه باحال می شه. اگه من دودول تو رو بچرخونم تو می تو نی جیش کنی؟ اصلاً جیش کردن و متوقف نکنی. همین جور جیش کنی منم بپاشم به در و دیوار. اگه من زیر دوش جیش کنم و پات شاشی بشه، پاتو می کشی کنار؟ آخه تو حموم تو که یه دمپایی بیشتر نیست اونم من می پوشم. بدم میاد تو حموم پا برهنه باشم. نه اینکه فکر کنی از جیش بدم میاد ها. نه، اصلاً بدم نمیاد. حتی اگه جیشت بریزه رو من. البته وقتی که دست منه. یه وقت ور نداری رو من جیش کنی بگی دختره خوشش میاد.
بلدی سر منو بشوری؟ بعید میدونم. تا حالا موهات قد من بلند بوده؟ یا یک کم کوتاهتر؟ منم سر تو رو می شورم. باید بامزه باشه. آخه تو کف کله ات عین کف دستِ. من تا حالا سرم کچل نبوده ببینم شستنش چه جوریه. حتماً خیلی آسونه. راستی تو با شامپوی مو سرتو می شوری یا شامپوی بدن؟ دوست دارم اینقدر با هم تو حموم بمونیم تا پوست کف دست و پامون چروک بخوره و پیر شه. هم دیگرو صابونی کنیم و لیز بخوریم. دوست دارم زیر دوش ماچت کنم. خیس و تیلیس و خوشمزه می شی. چشمات خیس می شه مژه هات می چسبه به هم، عین بچه ها که صابون می ره چشمشون، چشمات قرمز میشه. اون دفعه هم که گریه کرده بودی –نمی دونم سر چی- همین شکلی شده بودی. می گم تو که حوله اضافه نداری. دو نفری تو حوله تو جا می شیم؟ اگه من فقط موهامو خشک کنم حوله هه خیسِ خالی می شه. بعد قُر نزنی به جونم. یا سرما نخوری بلای جونم بشی. تازه اینهم گفته باشم به شرطی شب پیشت می مونم که مسواکتو بدی من دندونامو بشورم. آخه من که مسواکمو با خودم نمی برم سر کار. راستی خمیر دندونت چه بد مزه ست. اون دفعه ای که با انگشت دندونامو شستم حالم به هم خورد. ماچم کردی بد مزه نبودم؟ خودم یه کم معذب شدم. فکر کردم نکنه خمیرریش یا یه چیز مردونه باشه. آخه شور بود. حسابی هم می سوزوند.لامصب خوب هم شسته نمی شد. من هم که مسواک نداشتم الکی با انگشت مسواک زدم. به جاش تو همیشه ماچات خوشمزه است. با اینکه ظاهراً لب نداری ولی وقتی آدم می بوستت یهو یک قلمبه لب می ره تو دهن آدم. یه خال کوچولوی کمرنگ هم کنار لب بالات سمت چپ –من چپ می بینم ولی راستِ توِ- هست که هی دلم می خواد زبون بزنم بهش. اصلاً کلاً خوشمزه ای. همیشه هم آدامس ریلکس سبز دهنته. من سر کار از این آدامس میجوم و باهاش کلی حال می کنم. طعم بوسای تو رو داره. پسر تو اون جوری منو ماچ می کنی یه وقت آدامست نپره گلوت. خوب در آرِش. یه ایده دارم. بیا این دفعه موقع ماچ کردن آدامسامونو عوض کنیم. من یه طعم دیگه می خورم که با هم اشتباه نشه. فکر می کنی بشه عوضشون کرد؟ به نظرم اگه بهم نچسبن می شه.
سر راه از بازار تجریش رد می شم. واسه شام خرید می کنم. مرغ و تره فرنگی و فلفل و پیاز و لوبیا سبز و هویج و... وای دلم از همش خواست. تو سبزیجات دوست داری؟ برات خوبه. تو سیبزیجات کم می خوری. اینطوری بهتره تا اینکه از اون چرت و پرت های الکی به خوردم بدی. حالا ناراحت نشی ولی دسپختت خیلی کوفته. البته نمی خوام زود قضاوت کنم ولی همون یکی دو بار بسه. بهتره خودم شام درست کنم.
ببین یه چیزی بگم؟ نه نمی گم خجالت می کشم بگم. ولی می گم. اون شب که پیشت موندم، یهو تو خواب عمیق گوزیدم. راستش خودم از خواب پریدم. هول شدم. اینقدر خجالت کشیدم که داشتم سکته می کردم. خیس عرق شدم و خودمو زدم به خواب. تو یه دفعه خُرخُرِت قطع شد و پهلو به پهلو شدی و ملچ مولوچ کردی. ازاون موقع تو فکرم که تو هم بیدار شدی و خودت رو زدی به خواب یا خدا رو شکر اصلاً بیدار نشدی. حالا اگه خواب بودی بول نگیری و از فردا منو دست بندازی ها. می کشمت. هیچ وقت نباید به روم بیاری. مرض الآن هم حق نداری بخندی.
Fatemeh Zarei is an author currently living in the U.S. She lived in Iran until 2009. Her book «حرفه من خواب دیدن است» was published in Iran in 2008.
Recently by Fatemeh Zarei | Comments | Date |
---|---|---|
فردا قرار است شما بمیرید | - | Aug 20, 2012 |
Goodbaye Party | - | Aug 10, 2012 |
جیگر جون | - | Aug 03, 2012 |