Published on Iranian.com (//legacy.iranian.com/main)

زنجیره ی شکسته دل

Balatarin
Share/Save/Bookmark

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
16-Mar-2011
 

 

 

برای بانو آ نا هید حجتی 

دل لشکر و شاه توران سپاه / شکسته شد و تیره شد رزمگاه
زمین شد ز نعل ستوران ستوه / همه کوه دریا شد و دشت کوه
فردوسی

جان ترنجیده و شکسته دلم
گویی از غم همی فرو گسلم : رودکی

چشم بگشا جان‌ها بین از بدن بگریخته
جان قفس را درشکسته دل ز تن بگریخته
صد هزاران عقل‌ها بین جان‌ها پرداخته
صد هزاران خویشتن بی‌خویشتن بگریخته
گر گریزد صد هزاران جان و دل من فارغم
چون درآمد مست و خندان آ ن ز من بگریخته
صد هزاران تشنه ز استسقا بگفته ترک جان
صد هزاران بلبل آن سو از چمن بگریخته : مولوی

گفتی که دلت بسوز در عشق
یعنی که سپند عاشقان است
از دست تو دل چگونه سوزم
چون پای غم تو در میان است
یک ذره غم تو خوشتر آید
از هر شادی که در جهان است
آن درد که در دل من از تست
هر وصف که گویمش نه آن است
در روی من شکسته دل خند
گر موجب خنده زعفران است
در کار عقوبت تو عطار
چون ممتحنی در امتحان است : عطار

از حال خود شکسته دلان را خبر فرست
تسکین جان سوختگان یک نظر فرست
جان در تب است از آن شکرستان لعل خویش
از بهر تب بریدن جان نیشکر فرست : خاقانی

 اگر شکسته دلانت هزار جان دارند
به خدمت تو کمر بسته بر میان دارند
شدند حلقه به گوش تو را چو حلقه به گوش
چه خوش دلند که مثل تو دلستان دارند : عراقی

چو گل ز صد طرفم چاک در گریبانست
نهال گلشن دردم من این گل آنست
من شکسته دل آن غنچه‌ام که پیرهنم
چو لالهٔ سرخ ز خوناب داغ پنهان است : محتشم کاشانی

تو را من دوست می‌دارم چو بلبل مر گلستان را
مرا دشمن چرا داری چو کودک مر دبستان را
چو کردم یک نظر در تو دلم شد مهربان بر تو
مسخر گشت بی‌لشکر ولایت چون تو سلطان را
بسی سلطان و لشکر را هزیمت کرد در یک دم
شکسته دل که همره کرد با خود جان مردان را : سیف فرغانی

ای دوای درون خسته‌دلان
مرهم سینهٔ شکسته دلان
مرهمی لطف کن، که خسته‌دلم
مرحمت کن که شکسته ‌دلم :هلالی جغتایی

صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد
ز زلف زرکش خورشید بند سیم سه تار
که پرده های شب تیره تار و مار آمد
به شهر چند نشینی شکسته دل برخیز
که باغ و بیشه شمران شکوفه زار آمد
به سان دختر چادرنشین صحرائی
عروس لاله به دامان کوهسار آمد : شهریار

دیدی چگونه بال و پر ما شکسته شد
[1]یا دل درون سینه ، چه خونین و خسته شد
ایام_ ما گرفت ره تلخ_ قهقرا
زان دم که روزگار ، به دشمن خجسته شد : دکتر منوچهر سعادت نوری

مجموعه ی گل غنچه های پندار [2]

Balatarin
Share/Save/Bookmark

Recently by M. Saadat NouryCommentsDate
برای نسرین ستوده : در زنجیری از سروده‌ها
11
Dec 01, 2012
ای دوست : در زنجیر اشاره‏
1
Dec 01, 2012
آفریدگار
7
Nov 04, 2012
more from M. Saadat Noury

Links:
[1] //legacy.iranian.com/main/main/blog/m-saadat-noury-88
[2] //legacy.iranian.com/main/main/blog/m-saadat-noury/blossoms-thoughts


Source URL (retrieved on 12/06/2012 - 14:10): //legacy.iranian.com/main/blog/m-saadat-noury-97

 
© Copyright 1995-2010, Iranian LLC.   |    Archives   |    Contributors   |    About Us   |    Contact Us   |    Advertise With Us   |    Commenting & Submission Policy   |
|    Terms   |    Privacy   |    FAQ   |    Archive Homepage   |