Published on Iranian.com (//legacy.iranian.com/main)

دکمۀ احساس

دکمۀ احساس
by Mahvash Shahegh
10-Apr-2011
 

پس از سالهای سال

که نخواهم گفت چند سال!

به من تلفن کرد که

دعوتم کند به شرکت

در یک کار اجتماعی و فرهنگی

 

تلفنش مرا به دورها و دورها

به دوران کودکی و شورها

برگرداند.

دورانی که مادرم دست مرا

 که دختر بچّه ای چهار،پنج

ساله بیشتر نبودم

به دست می گرفت و به خانۀ

خواهرش که هم محلّه بودیم

می برد.

 

این رفتن ها دست کم

هفته ای یک بار رخ میداد

و من و او و بچّه های دیگر

با هم بازی می کردیم.

 

در یکی ازین بازی ها

او بسوی من آمد و

کودکانه و معصومانه

یکی از دکمه های

پیراهن مرا باز کرد.

 

با باز شدن این دکمه،

دکمۀ دیگری هم بروی

احساس من باز شد ومن

برای اوّلین بار دریافتم

که دخترم.

 

دیگر نه خاطره ای ازو

داشتم و نه خبری

تا تلفن یک هفته پیش!

 

مهوش شاهق

٤ آوریل ٢٠١١

Balatarin
Share/Save/Bookmark

Recently by Mahvash ShaheghCommentsDate
الحمراء
-
Nov 24, 2012
خداوند و استفاده از زن برای تبلیغ
3
Sep 19, 2012
آیا این خداوند است که متمدّن تر شده یا پیامبر خدا؟
15
Sep 07, 2012
more from Mahvash Shahegh

Source URL (retrieved on 12/07/2012 - 16:22): //legacy.iranian.com/main/2011/apr-16

 
© Copyright 1995-2010, Iranian LLC.   |    Archives   |    Contributors   |    About Us   |    Contact Us   |    Advertise With Us   |    Commenting & Submission Policy   |
|    Terms   |    Privacy   |    FAQ   |    Archive Homepage   |