شراب را ریختم
تا آخرین قطره
یک دو سه
قطره به قطره
بی بد زبانان
چه گواراست
لذت بردن
از این شراب
تنها
درخشان و طلائی
در نور
میلغزد در جدار پیک
قطره به قطره
میخواند آهنگ راستی
میبیند جفای خودخواهی
حقیقت مستان اینجاست
پاره شده
میان اشک و داد
بین آزادی و استبداد
برای یار
ترانه گرمی برای استتار
عشق تا انتهای انتحار
که زمان به ایستد
که روان بیاورد
آن ریشه عشق
آن نشانه سرشک
برای ایمان به حق
به سپیدی راه ستاره
با لطافت ترانه
و یک بازی
برای نگهداشتن ظاهر
ولی چه درد ی
برای شیفتگی باطن
...
وقتیکه لحظه میمیرد
ابرها میروند
به انتهای آسمان
با مستی شاعر
تا صبح
که خورشید بیاید
شاید
برای بیداری احساس
در روزی نو
روزی توانا
در سایه کوهی پا برجا
ساخته شده
از حرف من
از حرف تو
از عشق مستان راستگو
که شراب را میریزند
تا آخرین قطره
اورنگ
Sept 2011
Recently by Orang Gholikhani | Comments | Date |
---|---|---|
هم کوچه | 4 | Nov 25, 2012 |
نوازش پرستو | 2 | Nov 18, 2012 |
نیمکت | 3 | Nov 11, 2012 |