آقای احمدینژاد گفته «برخورد نهایی نزدیک است». این سخن صرف نظر از اشاره به ظهور قریبالوقوع امام زمان (که احمدینژاد قبلا وعده آن را داده) میتواند به یکی از دو صحنه درگیری این نظام و یا هر دوی آنها مربوط باشد. یکی به نقطه تصادم رسیدن روابط ایران با غرب، و دیگری رویارویی نهایی دو جناح حاکم. آقای احمدینژاد احتمال برخورد نهایی یا عدم آن را پیش نمیکشد. او چنان سخن میگوید که گویا «برخورد نهایی» قطعی بوده ولی زمان آن مشخص نبوده است. و او اکنون به هواداران خود هشدار میدهد که این برخورد نزدیک است.
در رابطه با غرب، زمزمههای تحریمهای جدید و «گزینه نظامی» که مقامات غربی و اسراییلی اخیرا بیش از گذشته بر روی آن انگشت گذاردهاند شبح جنگ را بار دیگر بر آسمان ایران گسترده است. آخرین گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی که روز سه شنبه انتشار یافت بیش از هر زمان دیگر در مورد فعالیتهای نظامی هستهای ایران اظهار نگرانی کرده و رژیم را به نقض قطعنامههای سازمان ملل متهم کرده است. این گزارش، حربه جدیدی در اختیار مقامات غربی گذاشته تا فشار تحریم را بر ایران افزایش دهند. از سوی دیگر، زمامداران اسراییلی همراه با لابیهای آنان در کشورهای غربی در روزهای اخیر زمزمههایی را در مورد حمله به تأسیسات اتمی ایران در چند ماه آینده مطرح کردهاند. رژیم ایران گرچه وانمود میکند که این زمزمهها و تهدیدها تبلیغاتی بیش نیست، ولی اظهارات احمدینژاد نشان میدهد که رژیم این تهدیدها را جدی گرفته است، منتها به جای تلاش برای رفع آنها از هواداران خود میخواهد که برای مقابله با آنها آماده شوند.
سخنان احمدینژاد البته بیشتر حول درگیریهای داخلی رژیم دور میزد و به اختلافات او با خامنهای و دیگر سران حکومت و مخالفان و رقبای سیاسیاش در مجلس و سایر ارگانهای حکومتی مربوط میشد. از این رو، میتوان چنین برداشت کرد که اشاره او به «برخورد نهایی» به اختلافات داخلی مربوط باشد. صحنه داخلی سیاست در ایران از نظر تشنج و بحرانی بودن چیزی از صحنه خارجی آن کم ندارد. اختلافات بین رییس جمهور اسلامی و ولی فقیه و هواداران آن دو بیش از آن عیان شده که نیاز به توضیح داشته باشد. آن چه که تازگی دارد کشاندن این اختلافات به عرصه عمومی و طرح علنی آنها از زبان احمدینژاد است. این اختلافات چنان عمیق شده، و ادبیّاتی که دو طرف علیه هم به کار میبرند آن قدر تند و خصمانه شده است، که جز با حذف یکی از دو طرف متخاصم حل و فصل آنها ناممکن به نظر میرسد. از سوی دیگر، دامنه فساد مالی و اداری که هر دو طرف به شدت به آن آلوده هستند،حربههای برندهای به دست هر دو جناح داده است تا در تبلیغات علیه یکدیگر به کار گیرند و حیثیت و اعتباری در افکار عمومی برای هم باقی نگذارند.
اختلافات حاد و ظاهرا آشتیناپذیر در سطح بالای رژیم جمهوری اسلامی البته پدیده تازهای نیست و در دورههای مختلف دیده شده است. جمهوری اسلامی همچنین در حل و رفع اختلافات در گذشته تا حد زیادی موفق بوده است. در مواردی نیز که یک سر دعوا ولی فقیه بوده، این اختلافات معمولا با کنارهگیری طرف دیگر (و گاه با حذف سیاسی آن) به نفع ولی فقیه خاتمه مییافته است. در واقع، از هنگامی که ابوالحسن بنیصدر در مقابل آیت الله خمینی و اعوان و انصار او ایستادگی کرد و هزینه آن را با عزل و تبعید خود پرداخت، کمتر کسی به خود اجازه داده است که از در مخالفت با ولی فقیه برآید و اقتدار او را به چالش بکشد. از آن هنگام به بعد، احمدینژاد اولین مقام رژیم جمهوری اسلامی است که با صراحت و علنی در برابر ولی فقیه موضع گرفته و دستورات او را (مثلا در مورد عزل و نصب وزیران و اطرافیان خود) نقض کرده است. اکنون نیز او است که اطرافیان و منصوبان عالی رتبه خامنهای را مورد حمله قرار داده است و از «برخورد نهایی» سخن میگوید.
تأکید احمدینژاد بر برخورد نهایی، هر کدام که باشد (داخلی یا خارجی)، حاکی از این است که از دید او در آینده «نزدیکی» نظام سیاسی ایران دچار تلاطمی بیسابقه خواهد شد. او البته با تفکرات امام زمانی خود در مورد برآیند این برخورد احساس نگرانی نمیکند و نتیجه هر چه باشد آن را مقدمه ظهور امام زمان میشناسد و به آن خوشبین است. در این منطق، جایی برای تحذیر او در مورد عواقب خونین و فاجعهبار حمله نظامی به ایران باقی نمیماند. همچنین، اگر برخورد نهایی داخلی پیش بیاید، این برخورد به سختی میتواند بدون حذف فیزیکی طرف دیگر به پایان برسد. علاوه بر این، به توجه به انشقاق بزرگی که در ردههای مختلف حاکمیت رخ داده است چنین برخوردی میتواند به تصفیه خونینی در درون حاکمیت و نیروهای دو طرف منجر شود. از هم اکنون اتهامات نقشه ترور و کاربرد اسلحه از سوی هر دو طرف نثار نیروهای طرف دیگر شده است.
اظهارات احمدینژاد باید زنگ خطر را برای مردم ایران و به خصوص نیروهای اپوزیسیون به صدا در آورده باشد. این مقامات غربی و اسراییلی نیستند که خطر یک جنگ قریب الوقوع را به ما یادآور شدهاند و بلکه احمدینژاد است که از برخورد نهایی نزدیک سخن میگوید. در فقدان یک اپوزیسیون مسئول و فعال، هم جنگ و هم فروپاشی داخلی فاجعهآفرین خواهند بود. ما هم اکنون در شرایطی هستیم که از یک سو رهبران اصلاحطلب جنبش سبز بدون ارتباط با خارج در زندان به سر میبرند، و از سوی دیگر نیروهای دیگر اپوزیسیون از ارائه یک رهبری نافذ و معتبر عاجز ماندهاند. خطر اصلی، جنگ یا فروپاشی داخلی نیست - خطر اصلی آن است که این تحولات در خلأ سیاسی یک اپوزیسیون مسئول و فراگیر صورت بگیرد و علاوه بر فجایع انسانی که ممکن است پیش بیاید ایران را به هرج و مرج و یا جنگ داخلی بکشاند.
برای مقابله با این خطر، تنها صدور اطلاعیه و شعار علیه جنگ یا متجاوزان غربی و اسراییلی کافی نیست. شوربختانه، انتظار این که غرب در برابر خطر مسلح شدن به سلاح اتمی رژیم ایران دست روی دست بگذارد و کاری نکند واقعبینانه نخواهد بود. (اسراییل و پاکستان و دیگران نیز سلاح اتمی دارند ولی غرب از آنان در هراس نیست). باید برای جلوگیری از این خطر، یا کاهش صدمات آن، به چارهجویی پرداخت. و برای این کار، نیروهای مختلف اپوزیسیون دموکراسیخواه باید با یکدیگر به مشاوره برخیزند و با احساس مسئولیت به هم نزدیک شوند. تنها با پذیرش دگرباشان سیاسی و توافق بر اصول اولیه دموکراسی میتوان طلسم سیاسی سیساله اپوزیسیون را در هم شکست و در این لحظات که برخورد نهایی نزدیک میشود در برابر رژیم حاکم رو به فروپاشی، یک نهاد مسئول و فراگیر اپوزیسیون را تدارک دید. و تنها با وجود این نهاد است که میتوان به نام مردم ایران مستقیما با غرب سخن گفت تا شاید بتوان خطر جنگ را از سر ایران و مردم ایران رفع کرد و یا هزینههای آن را تا حد اکثر ممکن کاهش داد.
متأسفانه اپوزیسیون ایران سابقه امیدبخشی در تحمل یکدیگر و تفاهم بر سر منافع ملی مبتنی بر اصول دموکراتیک ندارد. و اسفبارتر این که برخی وظیفه خود میدانند که با شایعهپراکنی و برچسبزنی تلاشهایی از این قبیل را زیر سؤال ببرند و یا کسانی را که پیشقدم شدهاند به انواع وابستگیها متهم کنند. نمونه این برخوردها را در گذشته کم نداشتهایم. ولی این گونه برخورد در شرایط حادی که اکنون در آن به سر میبریم به مراتب مخربتر و نامسؤلانهتر است.
متأسفانه این نوع برخورد نه فقط در نوشتارهای چندی در این روزها دیده شده است، که حتا در اطلاعیهای که برای مخالفت با جنگ نوشته شده [1] و به امضای ۱۲۰ تن از روشنفکران و فعالان سیاسی ایرانی رسیده است ظاهرا لازم دیده شده که این جمله معترضه را بگنجانند که «شایسته نیست گردهمایی یا تشریک مساعی مخالفان رژیم به کمک بیگانگان سازماندهی گردد». معلوم نیست این جمله در این بیانیه چه محلی از اعراب داشته و نویسندگان، کدامین «گردهمایی» یا «تشریک مساعی مخالفان رژیم» را مد نظر داشتهاند که تخطئه آن را لازم دیدهاند. ولی قدر مسلم این است که برخوردهایی از این گونه میتواند هر «گردهمایی» یا «تشریک مساعی مخالفان رژیم» را به سازماندهی با «کمک بیگانگان» (چه نوع کمکی و تا چه حد؟) مظنون کند و در نطفه آن را بخشکاند. و آیا واقعاً میتوان با این برخورد بلافاصله از «مشارکت مستقیم تمامی نیروهای اپوزیسیون که برای تحقق دمکراسی و حقوق بشر در ایران مبارزه می کنند» سخن گفت و چنین آرزویی را برآورده کرد؟
Recently by Hossein Bagher Zadeh | Comments | Date |
---|---|---|
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون | 1 | Dec 02, 2012 |
از ادعا تا عمل | 5 | Nov 21, 2012 |
انتخاب مجدد اوباما | 3 | Nov 15, 2012 |
Links:
[1] //news.gooya.com/politics/archives/2011/11/130882.php