پدر روشنفکر و بزرگ من
دو دست داشت.
/
با یک دست بارها
بعد که شاه رفت
اول انقلاب
روسری مرا از سرم می کشید
و صدایم می کرد کلاغ سیاه:
او قاضی سابق بود
و حکمش در خانه ی او رفع حجاب.
/
با دست دیگر، بعد از انقلاب
تنها یک بار
وقتی از تاریکی مطمئن اتاقم
به نیمه ی روشن و دلهره انگیز راهرو
پا گذاشتم، سینه ی کوچک مرا
گرفت و فشرد.
آن شبی بود که مادرم
در اتاق دیگر به او گفته بود
دخترمان دیگر کوچک نیست،
بالغ شده است. و قلب من بد جوری
به روشنی فشرده شده بود.
/
در مدرسه ی زمان شاه
و مدرسه ی جمهوری اسلامی
به ما بچه ها گفته بودند که جمع
یک و یک می شود دو:
قانون حساب این بود.
/
اما آن دستهای زیبای پدر من
با آن انگشتهای کشیده و حساس
نسخه ای دیگر از دستهای پدربزرگم
روحانی با ناخن های حنا گذاشته، سخت و درشت
و سردمدار قیامی علیه کشف حجاب
که رضا شاه با به توپ بستن مسجد گوهر شاد
از مشهد به عراق کوچش داد —
/
بله، آن دستهای قانونمند پدرم
دستهایی که به شکل بیرحمانه ای
در دستهای من و خواهرم و حتی بعدها
دستهای دخترم تکثیر شدند —
آن دو دست دوست داشتنی چپ
و راست پدر من
وکیل دادگستری —
که من مثل دستهای چپ و راست انقلابی خودم
بلدشان نبودم —
همیشه جمعشان
بیشتر از دو تای دلهره از
آزادسازی اجباری
و ترسی فشرده تا حد مرگ می شد.
/
نیلوفر شیدمهر استراکوا
16 دسامبر 2011
Recently by nilofar-shidmehr | Comments | Date |
---|---|---|
ببویید نسرین را مردم ایران | 1 | Nov 21, 2012 |
مفهوم حجاب و ارتباط حقوقی آن - ۲ | - | Oct 29, 2012 |
مفهوم حجاب و ارتباط حقوقی آن - ۱ | 6 | Oct 26, 2012 |