برگ می گذارد زمین
نوازش ِنسیم
پرنده اوج می برد
آرام
درد پوش تماس ِشب
بی صدا می خندی برهنه می پیچد تمنا
عطر گسترده رنگ پرنفود بی کنایه
لب دوز
عسل ترین رویایت
درد پوش تماس ِشب
نهان می خزد
نمک می پاشد نرم سوز
چشم بسته
هدر هیچ قطره
بند
بند
نجوا : ـ" نیازت چیست؟ "؛
؛ -: شوخی
بی دلیل
پریشان چهر
ماه برسایه نقره ریز
خاک دردی تازه
خاکستر می جوید تب
درد پوش تماس ِشب
گُرگر نفس ناتمام
خشم می گرید
خوف ِ واژه
هموارنمی کند
توحٌش ِراه
درد پوش تماس ِشب
لب تر ، ترلمس، طعم گس
چشم بندی
ارمغان آورد
شاد می پذیریم شگرف
تن گره
سه چهار چند گره تنگ
بند بر بند
دل بند
حکم بر
بند
آینه عبث چشم بندد
درد پوش تماس ِشب
هنگامه
اردیبهشت ۹۱
Recently by Hengameh Fouladvand | Comments | Date |
---|---|---|
رد پای خودی | 1 | Feb 21, 2012 |
رنگ زنگ درخشش کهکشان | 2 | Nov 26, 2011 |
اوهام | 6 | Oct 03, 2011 |