Published on Iranian.com (//legacy.iranian.com/main)

صحنه

صحنه
by Anahid Hojjati
13-Jul-2012
 

 


انسانها هنرپیشه میشوند


در تئاتر زندگانی‌ خود


از روی صحنه یکی لبخند میزند


قبری هم در وسط صحنه است


ماری در گوشه صحنه از جعبه میآید برون


مار شاعر است


گورکن شاعر است


اعدام کن در صحنه است و شاعر است


آخوند در صحنه است و شاعر است و شعری را محارب اعلام می کند


یا شاید شعر زنا کرده بود


از سکس می گوید و  از قبر می گوید و می گوید و می گوید


گورکن شعری را دفن میکند


مار به شعری نیش میزند


بالا اندازِ پایین گیری شعری را


با یک دست به هوا  می اندازد


با دست دیگر شعری دیگر را از هوا میگیرد


شعبده باز زنی به شکل = داخل صندوق میکند


زنی زیبا شاعر و خواننده > رقصان از صندوق در میآید


آیا گفتم که از دست زن


پنج کبوتر طلایی هم پرواز می‌کنند


و من برای تمام اشعار نیش خورده , اعدام گشته


من برای تمام اشعار که در قبر ایستاده اند


هنوز گریه میکنم

 


آناهید حجتی

Balatarin
Share/Save/Bookmark

Recently by Anahid HojjatiCommentsDate
This is how it happened
-
Jul 24, 2012
یک نهر در شهر
1
Jul 23, 2012
Legendary Patience
2
Jul 18, 2012
more from Anahid Hojjati

Source URL (retrieved on 12/08/2012 - 02:49): //legacy.iranian.com/main/blog/anahid-hojjati-172

 
© Copyright 1995-2010, Iranian LLC.   |    Archives   |    Contributors   |    About Us   |    Contact Us   |    Advertise With Us   |    Commenting & Submission Policy   |
|    Terms   |    Privacy   |    FAQ   |    Archive Homepage   |