چه زیباست خوشبختی دیگران
چه زود گذر غم انتخاب زمان
چه احساسی عجیب این تصور
وظیفه انجام داده شده
ایثار مطلق بی هدف
همه بارها گرفته بجز عشق
تحمل خنده کوچک تمسخر
بدنبال سلامی بر کنجه لب
بدنبال خوشی های کوچک
چه دور دست
خوشبختی تلقین شده از ماورای قرنها رنج
چه دور دست
آن پروانه سپید گمشده در باد
که میان دستانت گرفتی
چه احساسی عجیب این معمای غیرقابل حل
یافتنش آرزوی یک عمر زندگی
نگه داشتنش در مشت
کشتن باور به ایده آل
---
برای دوبار زیستن
دستها را باید گشود
شک تنهائی را درید
زمان به آتش کشید
باورهای القا شده رها کرد
و به آینده اعتماد
--
هر پروانه عمری دارد
و هر عمر یک پروانه
گلی تازه عطری تازه
فقط برای عشق
پروانه سرابی بیش نبود
که در گرما بخار شد
اورنگ
Aout 2012
Recently by Orang Gholikhani | Comments | Date |
---|---|---|
هم کوچه | 4 | Nov 25, 2012 |
نوازش پرستو | 2 | Nov 18, 2012 |
نیمکت | 3 | Nov 11, 2012 |