این روزها بمناسبتی بیشتر توجّهم روی ادیان ایرانی ست: پیش از اسلام و پس از آن. ادیان ایرانی پیش از اسلام عبارتند از آئین زرتشتی، مانوی و مزدکی و پس از اسلام شامل آئین های شیخی، بابی و بهائی می شود.
از خصوصیات مشترک ادیان ایرانی پیش از اسلام به سه مورد می توان اشاره کرد: نخستین، باور به ثنویّت (دوگانگی) است؛ نور در مقابل تاریکی، خیر در مقابل شرّ . بطور کلّی این دو قطبی بودن در تمام عالم در جریان است وواقعیّت هر چیز در مقابله با تضادّش شناخته و روشن می گردد. دوّمین وجه مشابهت ادیان ایرانی پیش از اسلام، اهمیّت دادن به آزادی و داشتن اختیار انسان برای انتخاب راه درست از نادرست و مسؤولیّت او دربرابر این آزادی و اختیاراست و سوّمین از آنها تکیۀ فراوان بر خرد و عقل آدمی و باور به این که پایۀ رستگاری بر عقل و دانش نهاده شده است. بی سبب نیست که زرتشت پس از اعلان پیامبری، اوّلین اقدامش برکشیدن اهورامزدا (خداوند جان و خرد) بوده است و باز بیهوده نیست که فردوسی حکیم، کتاب شاهنامه اش را به نام خداوند جان و خرد آغاز می کند.
در این نوشته، بیشتر همّ من بر ادیان پس از اسلام یا به سخن دقیقتر آئین بهائی و مقایسۀ مختصری است بین این آئین با ادیان دیگر ایرانی پیش از اسلام و همچنین تقابل آن با مذهب شیعۀ دوازده امامی.
به هنگام مطالعۀ آئین بهائی به اصول یازده گانه ای که عبد البهاء پسر و جانشین پیامبر آئین بهائی نوشته اند (١) برخوردم و هر یک از آن یازده اصل بنظرم به غایت منطقی، متمدّنانه، هوشمندانه رسیدند. چند نمونه ای ازین اصول را در زیر می آورم در بارۀ هر یک ازآنها توضیحاتی داده، تشابه و تقابل آنها را تا جائی که بتوان، با ادیان ایرانی پیش از اسلام و با قوانین مذهب شیعه برشمرده وقضاوت را به عهدۀ شما می گذارم. آنچه که با واژه های درشت تر آمده گفته های عبدالبهاء است.
١- هر انسانی شخصاً و مستقلاً باید به جستجوی حقیقت بر آید و مخالف تقلید کورکورانه باشد. (تحرّی حقیقت) آیا این مطلب شبیه همان تکیه ای که زرتشت بر خرد و عقل نهاده و انسان را با کمک هدیۀ تفکّر به انتخاب راه درست رهنمون شده نیست؟ آیا این اصل در تقابل با تعالیم اسلامی نیست وقتیکه برای راهیابی، پیروان را به پیروی از احادیث پیامبر و سنّت رسول خدا بازبُرد می دهد؟ در اسلام اگر مسلمانان با مسالۀ جدیدی روبرو شوند و ندانند که چه تصمیمی باید گرفته شود، مجتهدان آنها را به سنّت و احادیث پیامبر و در مذهب شیعۀ اثنی عشری علاوه بر سنّت و احادیث پیامبر به سنّت و احادیث امامان شیعه هم بازبُرد می دهند. مثلاً باید دیدکه در صورت رویداد واقعه ای یا پیدایش مطلبی بدون سابقه، پیامبر یا امامان در مورد واقعه ای شبیه آن چه گفته اند یا چه راهی را رفته اند تا ما هم همان حرف را بزنیم و همان راه را برویم. اگر هم ایرانیان شیعی روش فقه اصولی/اجتهادی را برگزیده اند که بر پایۀ عقل است در مقابل فقه اَخباری که بنای آن بر حدیث و سنّت رسول خداست، شاید علّتش همان ایرانی بودنشان و تاکید پیشینیانشان بر خرد و عقل بوده است. در همین روند از دوستان بهائی خود شنیده ام که تنها متولّد شدن در یک خانوادۀ بهائی دلیل بهائی بودن آن فرد نمی شود بلکه هنگامی که آن فرد بسنّ بلوغ رسید پس از جستجوی حقیقت باید خود راهش و مذهبش را برگزیند؛ یعنی همان تکیه بر عقل و خرد در مقابل تقلید کورکورانه.
٢- اتّحاد نوع بشر. آیا این گفته یادآورشعرسعدی شیرازی نیست که می گوید: بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند؟ ایرانیان در درازنای تاریخ همیشه به دگر اندیشان مذهبی تساهل نشان داده اند. از زمان کورش کبیر گرفته که تمام مردمان زیر تسلّط خود را در انتخاب دین آزاد گذاشته و یهودیان را پس از آزادی به سرزمین اصلی خود باز گرداند تا دعوت ارمنیان برای ساکن شدن در ایران توسّط شاه عبّاس صفوی و نمونه های دیگر تاریخی. بنا براین، اصل دوّم از یازده اصل عبد البهاء که اتّحاد نوع بشر باشد در ایران هم ریشه های قومی دارد هم تاریخی.
٣- مذهب باید منشائی برای ایجاد اتّحاد و توازن باشد در غیراین صورت، نداشتن آن بهتر است. چه نمونه های دردناک تاریخی ای که در این گفتۀ متعالی مستتر نیست؟ بیشتر جنگها، کشتارها، قلع و قمع ها، تبعیض هائی که در تاریخ بشری صورت گرفته، ریشه های مذهبی داشته است. از جنگهای صدر اسلام برای مسلمان کردن کافران گرفته تا جنگ های صلیبی، تا کشتاردسته جمعی یهودیان توسّط آلمان هیتلری، کشتار دسته جمعی ارمنیان توسّط عثمانی ها، بوگومیل ها و کاتارها توسّط کلیسای کاتولیک (٢) و همین گونه بگیر و بروکه بقول مولانا: گر بگویم شرح این بی حدّ شود / مثنوی هفتاد من کاغذ شود. البتّه باید گفته شود که تعالیم اسلامی هم اهل کتاب را به دین خود باقی می گذارد و فقط طلب "جزیه" از آنها می کند. ولی اگر راه های غیرخشن مؤثّرواقع نشد، از بکار بردن خشونت ابائی نداشته و بگفتۀ عُمر، خلیفۀ دوّم مسلمانان، کافران را باید به ضرب شمشیر راست کرد و براه راست درآورد. از همین روست که اسلام جهاد در راه دین را توصیه میکند.
٤- پیش داوریهای مذهبی، نژادی، سیاسی و ملّی باعث تخریب جامعه می شود. در این مورد هم نمونه ها انقدر زیاد است که انتخاب یکی برای شروع بسیار دشوار می نماید. از نزدیکترین این اختلافات از نظر زمانی شروع کنیم که جنگهای داخلی کشور سوریّه است . می بینیم که چگونه دو گروه مخالف اهل یک کشورو از یک آب و خاک به جان هم افتاده و همدیگر را به گلوله بسته اند. از بوسنی و هرزگوین و جنگهایشان با صربها و کروآت ها بگوئیم. از فشاری که به بهائیان در ایران وارد می کنندصحبت کنیم. همانطور که گفتم، نمونه ها انقدر زیاد است که کارانتخاب نویسنده را دشوار می کند.
٥- تساوی حقوق بشر. در کتاب " معنویّت در سرزمین نجبا: چگونه ایران به ادیان جهانی شکل داد" (٣ )، ریچارد فولتزمی گوید که "در نظر بهاءالّله همۀ مردم از یک گوهرو ذات هستند. بنظر او دنیا بمنزلۀ یک کشوراست و نوع بشر شهروندان آن." حدود یک قرن و نیم پیش مفهوم آنچه که امروزه " دهکدۀ جهانی" نامیده می شود، توسّط پیامبری ایرانی عنوان شده بود. ریچارد فولتز ادامه می دهد که " نامه هائی که بهاءالّله به سران دنیا نوشت و از آنها خواست که با همدیگر ملاقات داشته باشند و احکامی برای توافق با یکدیگر بوجود آورندوجزئیّاتی که در آن نامه ها برای تشکیل چنین مجمعی ذکر شده بود شباهت فراوانی دارد با همان نهادی که امروزه " سازمان ملل متّحد" خوانده میشود." (٤)
٦- توزیع عادلانۀ ثروت. این اصل هم ریشه های عمیق در فرهنگ و تمدّن ایران دارد. مانی و مزدک دو پیامبر ایرانی پیش از اسلام هستند که تعلیماتشان شدیداً متمرکز بر اصل توزیع عادلانۀ ثروت بود. مانی تکیه اش بر این اصل بیشتر از لحاظ معنوی و عرفانی بود و مزدک از نظر اجتماعی. پرفسور احسان یارشاطر در مقالۀ " کیش مزدکی" (٥ ) می گویند که این آئین یک جنبش مذهبی با پیام تند اجتماعی بود که در ایران انگیزۀ دگرگونیهای انقلابی با ماهیّتی سوسیالیستی شد. این جنبش طرفدار عامّۀ مردم و خواهان برابری اجتماعی و به کوته سخن خواستار شکستن و یا کم کردن آن گونه از قیود اجتماعی بود که اجازه میداد زن و خواسته در دست گروه های ممتاز جامعه گرد آید."
٧- جدائی مذهب از حکومت. کشور ایران نه تنها در قرن نوزدهم که در قرن بیست و یکم هم هنوز دچار عواقب خطرناک در هم تنیدگی مذهب و حکومت است. حدود یک قرن پیش، عبد البهاء این اساسی ترین اصل جوامع امروزی را که دستاورد قرنها مبارزۀ اندیشمندان و روشنفکران غربی بود، به فراست دریافته و اصل جدائی حکومت از مذهب راپیشنهاد کرده و آن را برای پیروان آئین بهائی بصورت یکی از اصول یازده گانه درآوردند. پیشرفت جوامع غربی هم از زمانی شروع شد که به این اصل توجّه کردند و این دو نهاد را از هم تفکیک نمودند. ایمان و اعتقاد امری شخصی و خصوصی است که رابطه ایست بین خالق و مخلوق و حکومت باید نهادی باشد دین گریز(٦)، اجتماعی که با رای و همکاری مردم بوجود می آید و شکل می گیرد.
٨- تعلیم، آموزش و پیشبرد دختران. باز در همان کتاب " معنویّت در سرزمین نجبا: چگونه ایران به ادیان جهانی شکل داد" ، ریچارد فولتزمی گوید که " نظر بهاء الّله در بارۀ یکسان دانستن زنان با مردان را می توان تا حدودی سرآغاز نهضت و حرکت رهائی بخش زنان در اروپا دانست. او همچنین می افزاید که بسیاری از زنان خاندان سلطنتی و اشراف ایرانی - گرچه اسیر خانه - با بهاءالّله در مکاتبه بودند. بهاءالّله در مقدّس ترین کتابش که کتاب اقدس باشد به آموزش دختران همانقدر اهمیّت داده که به آموزش پسران. و براستی در نظر بهاءالّله مرد و زن برابرند. همچنین بهاءالّله وعده می دهد که بعضی از مظاهر الهی (پیامبران) آینده ممکن است از زنان باشند." (٧ ) این مفاهیم مترقّی را مقایسه کنید با آنچه که در کشورهای مسلمان از جمله جمهوری اسلامی ایران بر سر زنان می آورند. هرچه در این مورد بگویم کم گفته ام. کارهائی از قبیل عدم حضور زنان در فعّالیت های اجتماعی در بیشتر کشورهای اسلامی، محروم کردن دختران از تحصیل، به ازدواج در آوردن آنها در سنین بسیار پائین، محروم کردن دختران از ٧٧ رشتۀ دانشگاهی در ایران، محروم کردن آنان از بسیاری از حقوق اجتماعی و مدنی، فقط نمونه هائی از هزاران بدبختی ست که بر سر دختران و زنان در کشورهای اسلامی آورده میشود.
٩- القاء معنویّت واخلاق برای تکمیل کردن تمّدن مادّی. کیست که امروزه در جوامعی که صرفاً بر اساس مادّیات بنیان نهاده شده منکر اصل تلفیق معنویّات با مادیّات باشد. صابون این تمدّن صرفاً مادّی به جامۀ همۀ کسانی که درگیر آن هستند خورده است. این همه دویدن ها، چشم و هم چشمی ها، طغیانها، کشتن ها/ با گلوله از پا در آوردن ها ی مردم بیگناه در سینما، مدرسه، دانشگاه، خیابان که ما همه روزه در این گوشۀ دنیا- امریکا- شاهدش هستیم، از فرآورده های چنین تمدّنی ست . همچنین احساس بی خویشتنی، (٨) هیچ انگاری (٩) و دلهرۀ زیستی(١٠) - یکی از نتایج زندگی صد در صد مادّی - نیز از ضرر های جنبی این چنین تمدّنی ست. همۀ اینها این بشر مادّیات زده را تشنۀ معنویّت و درون نگری کرده است. بشراین قرن برای آسایش فکری و روحی به دنبال معنا و مفهومی سوای مفاهیم مادّی ست و به دنبال پادزهری است برای مادّیات زدگی.
یکی از نکاتی که از کودکی باعث افسرده گی خاطر من میشد این بود که می شنیدم کسانی که به دین اسلام باور ندارند نجس هستند. بعضی از اقوام را می دیدم که پس از دیدار یک دگر اندیش مذهبی از خانه اشان، تمام آلات و ابزاری که آن شخص دگر اندیش لمس کرده، خصوصا اگر از آن غذا خورده بود را جدا می شستند تا طیّب و طاهر گردد. در عالم کودکی با خود می اندیشیدم که چه چیزی سبب ناپاکی و نجاست آنها شده است. بعدها که بزرگتر شدم و با شعر و ادبیّات ایران آشنائی پیدا کردم. این شعر سعدی جوابگوی راستین افسردگی خاطرم شد. آنجا که می گوید:
یکی جهود و مسلمان نزاع می کردند / چنان که خنده گرفت از حدیث ایشان
به طیره گفت مسلمان گر این قبالۀ من / درست نیست خدایا جهود می رانم
جهود گفت به تورات می خورم سوگند/ اگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد/ به خود گمان نبرم هیچکس که نادانم (١١ )
سعدی به من آموخت که آنها ناپاک نیستند بلکه ناپاکی در اینگونه کوته فکریها و نادانی ها ست.
در مطالعات اخیرم که در بارۀ آخرت شناسی درادیان بابی و بهائی بود وقتی به این نکته رسیدم که مسالۀ ناپاکی توسّط سران آئین بهائی مردود اعلام شده (١٢) به لغو کنندۀ این باورناپاک، درود فرستادم و به فکر روشن و بازش آفرین گفتم.
با آنچه گفته شد، نمی دانم که در طول قرون آیا این خداونداست که متمدّن تر شده یا پیامبر خدا؟ اگر استدلال کنیم که خداوند پیامبرانش را مطابق و منطبق با زمان و مکان ظهورشان و متناسب با شعور و فهم پیروان آنها دستور و فرمان می دهد، پس ادّعای جهانی بودن و خاتِم بودن پیامبران را چگونه می توانیم تعبیر و تفسیر کنیم؟ اگر این ادّعا صادق باشد چه نشانه هائی در کتاب مقدّس آنها بازگو کنندۀ این خصوصیّت است؟ آیا زنان تا آخرالّزمان باید در قید و بند باشند؟ آیا سازش آن ادیان با اکتشافات و اختراعات جدید چگونه است؟ آیا قرص های ضدّ حاملگی باید برای همیشه ممنوع باشد؟ ازین نمونه ها فراوان یافت میشود.
بنا برآنچه که گفته شد صرفنظر از جنبۀ دینی آئین بهائی که من نه تخصّصی در آن دارم نه کنجکاوی چندانی در چند و چون آن، گفته های بهاءالّله وعبدالبهاء را بعنوان مصلحان اخلاقی و اجتماعی بسیار فکورانه، مترقّیانه و پسندیده می بینم و به عنوان یک ایرانی به این عالمان اخلاقی و اجتماعی هم وطنم، افتخار می کنم.
مهوش شاهق
٤ سپتامبر ٢٠١٢
کتابنامه:
1- Bahaism-i. The Faith (Encyclopedia Iranica)
//www.iranicaonline.org/articles/bahaism-i [1]
2- Kriwaczek, Paul, In Search of Zaratustra: the first prophet and ideas that changed the world, New York, Knopf, 2003. pp. 57-87
3- Foltz, Richard C, Spirituality in the Land of the Noble: How Iran Shaped the World’s Religion, London, Oxford, 2004. p. 151.
4- Ibid. p. 152
٥ - یارشاطر، احسان، "کیش مزدکی،" ایران نامه ٢/١، پائیز١٣٦٢
صص. ٨- ٤٢
6- secular
7- Ibid p. 152
8- alienation
9- Nihilism
10- angst
١١- سعدی، گلستان، باب هشتم : در آداب صحبت و هم نشینی
//www.iranianuk.com/article.php5?id=3306 [2]
12- Bahaism-i. The Faith (Encyclopedia Iranica)
Recently by Mahvash Shahegh | Comments | Date |
---|---|---|
الحمراء | - | Nov 24, 2012 |
خداوند و استفاده از زن برای تبلیغ | 3 | Sep 19, 2012 |
بیرزد همی زندگانی به مرگ؟ | 2 | Aug 25, 2012 |
Links:
[1] //www.iranicaonline.org/articles/bahaism-i
[2] //www.iranianuk.com/article.php5?id=3306
[3] //www.iranicaonline.org/articles/bahaism-i