نوازش پرستو
بود خواب قدیمی بید مجنون
از فصلی به دیگر فصل
در گذر ماه به شهاب
از او میپرسم
چرا دگرگریه نمیکند درسحر
چرا شبنم محوشده از خاطره دشت
افق را مینگرد
سرخ وخون آلود
بعد از هماغوشی غباربا دشت
برگها پرواز میکنند در امتداد دود
و سکوت فرا میگیرد هر جواب
در سحر
خورشید کما کم کشف میکند
راز پنهان پوست تبدارت
در انتظار نوازش پرستو
اورنگ
Nov 2012
Recently by Orang Gholikhani | Comments | Date |
---|---|---|
هم کوچه | 4 | Nov 25, 2012 |
نیمکت | 3 | Nov 11, 2012 |
میخواهم بدانم | 4 | Nov 01, 2012 |