فصل اول بافراموشی برگشت شروع شد
با چهارفریاد و دو نغمه تاب گرفت
کند میخک نقره ای که رفت به باد
پیش چشمم آزادی رفت به دار
همه فصل صدائی غریبه
حاضر بود پشت دیوار تنهائی
خاطره ائی خفته زیر ابر بیمکانی
وقتی دل نوای تو را سرود
هنوز توانا نبود
بدنبال سوال و جواب و درود
روح شده بود کبود
نه جیغ بنفش نبود
احتیاجی به وزن و قافیه نبود
مکالمه ای بود، ساده
که بوی دست همسایه را میداشت
یادتان هست
من میدیون این ابر کاذبم
که با یاری آن آخر این فصل اول شد
اورنگ
دوستان نمیدانم آیا نزدیکی تابستان است یا ترس زمستان آینده ولی احساس میکنم که به یک استراحت (شعری) احتیاج دارم
برای تشکر از جهانشاه و تمام دوستان آشنا و نا آشنای که حرفهای مرا تا بحال تحمل کرده اید همه کارهایم را گذاشتم در یک پرونده [1] که راحت بتوانید چاپ کنید.
به امید دیدار برای فصلی دیگر
با سپاس اورنگ
Recently by Orang Gholikhani | Comments | Date |
---|---|---|
هم کوچه | 4 | Nov 25, 2012 |
نوازش پرستو | 2 | Nov 18, 2012 |
نیمکت | 3 | Nov 11, 2012 |
Links:
[1] //cid-1bee899dfc73e0d5.skydrive.live.com/browse.aspx/Orang-Gholikhani/Fassle-Aval