فکر نمیکردم روزی برسه که از ته دل بخوام که اینجا نبودم
روزی که همه چیز سرد و یخی شد ،ای کاش من اهل اینجا نبودم
حکمتی در رفتنت بود شاید ، باید میرفتی میدونم
حکمتی در صبر من بود، باید میموندم میدونم
فکرشو کن، داره بارون میباره از وقتی رفتی
بارون که از دلتنگیه ، چرا دیگه آسمون گرفته از وقتی رفتی؟
الان دو روز که نیستی ،
صورتت همه جا هست، پس چرا صدات میکنم نیستی؟
دلتنگ صدات شدم، دلتنگ بازیهات، دستهات، چشمهات، ..پس چرا نیستی؟
Recently by HaNi | Comments | Date |
---|---|---|
مرگ و زندگی | 2 | Mar 12, 2010 |
بد از این همه سال | 3 | Mar 03, 2010 |
هر نفسی که فرو میرود مخل حیات است و چون برمیاید مقرب موت | 10 | Feb 26, 2010 |