نوشته اخیر آقای داریوش سجادی با عنوان “VOA،پروژه شکست خورده” را در سایت خبرنامه گویا خواندم. ایشان در این نوشته از تلویزیون صدای آمریکا به عنوان پروژه ای که ناتوان از ” جلب اعتماد و کسب مخاطب در درون مرزهای ايران و از درون اقشار اثرگذار” بوده یاد کرده و می افزاید: “قطعاً اين فرجام تلخ بازگشت به همان نکته محوری مورد اشاره مرحوم آل احمد می تواند داشته باشد که رسانه ای با آن همه امکانات بدليل خالی بودن از «محتوا و پيام» به آن درجه از نزول رسيده که اينک ناتوان از ظاهر شدن در قواره يک رسانه حرفه ای از نوع راديو فارسی زبان BBC و يا شبکه های تلويزيون سراسری ABC يا NBC و CNN شده و حداکثر خود را مبدل به کاريکاتوری از شبکه تلويزيونی FOX کرده” وی علت این ناکارآمدی را در تناقضی می داند که دولت حامی این رسانه در رابطه با برخورد با ایرانیان با آن روبروست: “دولت ايالات متحده در تاسيس و تداوم فعاليت اين رسانه مبتلا به يک تناقض است و تا زمانی که نتواند اين تناقض را رفع کند عملاً شاهد ناکامی هر چه بيشتر رسانه تصويری و فارسی زبان خود خواهد بود. تناقض موجود قرار داشتن اين کشور در موضع دولتی متخاصم عليه ايران و هم زمانی آن با اصرار بر گرفتن موضع دلسوزانه برای ايرانيان در داخل کشور است.”
به نظر این حقیر مشکل استدلال آقای سجادی در دو چیز است: نخست اینکه ایشان صدای آمریکا را از نظر سطح کار حرفه ای با رسانه های چون بی بی سی و سی ان ان مقایسه کرده است. این در حالی است که شواهد موید این نکته است که صدای آمریکا اصولا برای حرفه ای کار کردن خلق نشده است. منظور دولت آمریکا از راه اندازی این رادیو بیش از آنکه خدمت به فرهنگ رسانه ای و خلق یک کار با کیفیت باشد، استفاده از آن به عنوان یک ابزار پروپگاند بوده و هست. بنابراین اینکه صدای آمریکا نه تنها در فضای رسانه ای فارسی بلکه اصولا در دنیا نتوانسته است اعتبار رسانه ای کسب کند بیش از آنکه از ضعف این رسانه باشد از ماهیت متفاوت این رسانه ناشی می شود. از این نظر می توان صدای آمریکا را با رادیو بی بی سی زمان جنگ جهانی دوم مقایسه کرد. “در آن زمان بی بی سی که “صدای امپراطوری” نام داشت به عنوان یک دستگاه تبلیغاتی علیه دول محور برنامه تهیه می کرد و حتی دولت هایی مانند دولت ایران در زمان رضاخان نیز به دلیل حضور مستشاران آلمانی در ایران از گزند انتقادات تند بی بی سی در امان نبودند” [ 1]. رادیو اروپای آزاد نیز که آقای سجادی در نوشته خود بدان اشاره کرده اند یک رادیو حرفه ای نبوده و نیست. از همین رو نیز باید بین رسانه هایی که صرفا کاربرد تبلیغاتی دارند با رسانه های خبری حرفه ای مرزبندی قائل شد.
نکته دومی که جناب آقای سجادی به آن توجه نکرده اند آن است که مخاطب صدای آمریکا اساسا روشنفکرانی که به قول ایشان “تناقض” فعالیت های این رسانه را می فهمند نیستند. بلکه افراد کاملا عادی هستند که از هزار و یک مشکل اقتصادی و اجتماعی در جامعه ایران نالانند و تریبونی جز چند رادیو و تلویزیون خارجی برای بیان خواسته ها و شنیدن در مورد مشکلات خود نمی یابند. ضمنا بر خلاف آنچه ایشان به صورت نوعی پیش فرض مبنی بر نفرت مردم ایران از آمریکا به خاطر گذشته استعماری این کشور در زمان شاه در محاسبات خود مفروض می دارند، به نظر حقیر می رسد که ایرانیان چندان نیز از مردم و حتی دولت آمریکا تنفر ندارند. چه کسی است که منکر شود که آمریکا امروز قبله گاه فرهنگی بسیاری از جوانان ایران است و تجارب ملت ما بعد از انقلاب امروز دیسکورس جامعه ایران که در اوایل انقلاب اسلامی شدیدا ضد امپریالیستی بود را به سمت تمایل برای نوعی مصالحه با قدرت های غربی رسانده است. این تغییر در سطح روشنفکری ایرانی به نیکی دیده می شود و روشنفکران ایرانی نسل جدید به جای نفرت از غرب و مسئول کردن غرب به عامل اصلی عقب ماندگی خود در فکر نوعی دیالوگ با غرب هستند.
بر این اساس اگر این گزاره که روشنفکران اساسا از آسمان نازل نشده اند و حاصل ضعف ها، خواسته ها و ایده ال های جامعه ای هستند را بپذیریم می توانیم نتیجه بگیرم که تغییر مشابهی در نوع نگاه به غرب در جامعه ایران نیز کم و بیش رخ داده است. این فرضیه وقتی درست تر می نماید که اندکی کنش های جامعه ایران سی سال بعد از انقلاب را با جامعه انقلابی سال 57 مقایسه کنیم. بنابراین حافظه تاریخی که آقای سجادی به آن اشاره می کنند شاید در بین روشنفکران هنوز کم و بیش زنده باشد اما در میان طبقه غیر عوام تا حد زیادی با بسیاری از خاطره های دیگر از فقر و مشکلات اجتماعی گرفته تا هاله نور و قطعی برق جایگزین شده است.
توصیه حقیر به آقای سجادی- اگر در مقام توصیه به ایشان باشم- آن است که به جای انکار موفقیت تلویزیون فارسی صدای آمریکا در عرصه تبلیغاتی-رسانه ای، چنانچه از ظهور چنین رسانه هایی ناراضی اند در پی چاره اندیشی برای مقابله با تاثیر این نوع رسانه ها باشند. اینکه یک رسانه خارجی تا این حد در ایران نفوذ داشته باشد مسلما مورد تایید بسیاری از روشنفکران نیست، منتهی راه مقابله با این واقعیت انکار آن نیست. چه که همه می دانند صدای آمریکا در طی سال های اخیر به طرزی هوشمندانه جای خود را در میان مردم ما یافته است و امروز به عنوان یکی از دسته اول ترین منابع دریافت اطلاعات از سوی بخش بزرگی از مردم ایران محسوب می شود و متاسفانه انکار و تلاش برای وارونه نشان دادن این واقعیت نیز تغییری در صورت مسئله ایجاد نمی کند.
Recently by oazadi | Comments | Date |
---|---|---|
از تخریب گنجی بترسیم | 22 | Oct 16, 2008 |
همراهی روحانیون با جنبش مدرن خواهی | 19 | Sep 02, 2008 |
عدالت ایرانی و عدالت اسرائیلی | 4 | Aug 17, 2008 |