دنیا کوچیک بود تا وقتی تو کنارم بودی
خورشید میومد تو دستم ، آخه تو یارم بودی
اون ماه قشنگ که واسه همه ناز میکرد
پیش من و تو، سفرهٔ دلشو باز میکرد
توی ساحل که میرفتیم، دریا آروم میشد
اون موج سفید و وحشی، یه دفعه مظلوم میشد
پیشم بودی، تا هفت آسمون راهی نبود
فاصله معنی نداشت، تا دست تو راهی نبود
با تو فرقی نمیکرد چه فصلی بود،
همیشه بهار بود، همیشه محفلی بود
حالا نیستی و من کوچیکترین کوچیک ها
مثل یه صدای بد میون چکاوک ها
دنیا خیلی بزرگ شده واسم، حالا که نیستی کنارم
غصهامو به کی بگم، دلتنگیهامو به کی بسپارم؟
آسمون، دریا، ماه و خورشید!
آخه شما دیگه چرا با من قهرید؟
صبرم داره تموم میشه، آخه دلم کوچیکه
اینم نصیبه چشمهای من، اشکهای چیکه چیکه
Recently by HaNi | Comments | Date |
---|---|---|
مرگ و زندگی | 2 | Mar 12, 2010 |
بد از این همه سال | 3 | Mar 03, 2010 |
هر نفسی که فرو میرود مخل حیات است و چون برمیاید مقرب موت | 10 | Feb 26, 2010 |