شاید درستتر بود این یادداشت را در نقد
نوشته «مانيفست درماندگی؟ [1]» اسماعیل نوریعلا بلافاصله پس از انتشار
نوشته او مینگاشتم. با این وجود احساس کردم که مسئلهای که قصد دارم در
این نوشته بدان اشاره کنم بسیاری کلیتر از آن است که بخواهم در فضایی
جنجالی و واکنشی بدان بپردازم. از همین رو نیز این نوشته تنها پاسخی به
نوریعلا نیست بلکه یادآوری یک خطای بزرگ است که از سوی بخشهایی از
اپوزیسیون ایران انجام میشود.
واقعیت
اینجاست که مقاله نوریعلا تنها حاوی تفکر شخصی او نیست. او را میتوان
نمایندهای از جامعه بزرگی از ایرانیان خارج از کشور دانست که به هر
دلیلی از گنجی خوب نمیگویند و با اصراری بیانصافانه دوست دارند وی را از
حلقه نیروهای مدرنخواه خارج بدانند.
برای
من که درخارج از کشور زندگی میکنم این گرایش ملموستر است. هستند کسانی
که هرچند از روی حسد و کینه گنجی را عامل حکومت ایران میدانند. در این
میان نوریعلا شاید صدای این جریان باشد ولی بیشک همه آن نیست. کینه با
گنجی و اصلاحطلبان ریشهای دارد که به نقطه صفر شروع اصلاحات برمیگردد.
در میان بسیاری از نیروهای سیاسی خارج از کشور اصلاحطلبان هنوز مشروعیت
نیافتهاند. طبیعی است که گنجی نیز بهعنوان یکی از بزرگان جریان اصلاحات
خارج از حکومت از گزند این طعنهها در امان نیست.
وقتی
نوشته نوریعلا را خواندم بیاختیار اشک در چشمانم حلقه زد. نمیتوانستم
باور کنم که بهنام مدرنخواهی و دمکراسیطلبی هم میتوان اینگونه به
تخریب یکی از نمادها و قهرمانان جنبش دمکراسیخواهی ایران پرداخت.
نمیتوانستم باور کنم که اکبر گنجی که کیهان و اوین و اعتصاب غذا
نتوانستنند او را بشکنند را عدهای قصد دارند بشکنند. برایم سخت بود ببینم
عدهای این همه دلاوری گنجی را در چند جمله ساده خلاصه میکنند و
بهفرودگاه رفتنشان و ترجمه مقالات گنجی را تا آن حد بزرگ میکنند که
بخواهند بر سر شخصیت ملی بزرگی چون منت او بگذارند و او را نمکگیر خود
بدانند.
مدام از خودم میپرسیدم: «آیا
این گروه یادشان رفته که گنجی برای یک نسل از جوانان ایرانی که در میان
خرابههای جنگ زاده و بزرگ شدند یک قهرمان است؟ یادشان رفته که زمانی بود
که در سختترین و دشوارترین لحظات نوشتههای گنجی از زندان برای ما جوانان
آن روزگار امیدی دوباره بودند؟ آیا بهخاطر ندارند که فریادهای گنجی در
نوشتههایش زمانی که میگفت اقتدارگرایان راهی جز شکست ندارند چقدر در
پیشرفت جریان اصلاحات موفق بود؟ آیا از یاد بردهاند که تخریب گنجی یعنی
تخریب یک نسل و آرمانهایش که دارند از راست و چپ تخریب میشوند؟».
به
ناگاه به گذشته بازگشتم. بهزمانی که گنجی در مقابل بسیاری از همعصرانش
صحبت از «حقیقت» و نه فقط «مصلحت» میکرد. زمانی که او در مقابل تخطئه
دانشگاه بهنام مصلحت از سوی «دیکتاتورهای خوشنیت اصلاحطلب» ایستاد.
بعد از واقعه 18 تیر زمانی که ر میان انبوه دستهای چپ و راست انگشت اتهام
به سوی دانشجویان دراز کرده بودند این گنجی بود که پدرانه برای دانشجویان
دلسوزی کرد و از خطر رخداد حادثهای شبیه حادثه میدان «تیانآنمن» خبر
داد..
و حالا همان گنجی را دارند
میشکنند. آنهم بهخاطر انتقاد بهجایی که بسیاری قبل از او گفتهاند و
میگویند. بسیاری از همفکران آقای نوریعلا خود به انفعال سیاسی خود
اعتقاد دارند. مگر گنجی چه گفته بود؟ چرا حرف او اینمقدار بر نوریعلا
سنگین آمد؟.
من از تخریب گنجی
میترسم. میترسم از زمانی که وی ابزار دست مقاصد سیاسی دیگران قرار
بگیرد. میترسم از روزی که دیگر گنجی در کار نباشد که با دیدنش احساس غرور
کنیم و به آینده امیدوار باشیم. زمانی که میترسم با وضعی که عده ای
خواسته یا ناخواسته پیش آوردهاند آمدنش چندان غیر محتمل نیز نیست.
Recently by oazadi | Comments | Date |
---|---|---|
همراهی روحانیون با جنبش مدرن خواهی | 19 | Sep 02, 2008 |
خودمان را گول نزنیم | 7 | Aug 20, 2008 |
عدالت ایرانی و عدالت اسرائیلی | 4 | Aug 17, 2008 |
Links:
[1] //legacy.iranian.com/main/main/2008-327