در خلال اجراي طرح سلامت اجتماعي در ايران که به مسئلهء حجاب زنان و دختران مربوط مي شد فرصتي دست داد تا داريوش سجّادي بخشي از اعتقاداتش در حوزه مسائل اجتماعي و شخصي را طي مقالهء مُــطوّلي مکتوب و از طريق سايت خبري انتخاب در معرض عموم قرار دهد.اخيراً نيز طي مقاله اي با عنوان از « مجيد سوزوکي تا اکبر گنجي » با ذکر تمثيلي از دوتن از نسل سوّمي هاي انقلاب ( حسين درخشان و نيک آهنگ کوثر ) سخن خود را بر پايه استدلالي بنا نهاده هست که عميقاً با بخشي از اعتقادات وي که صريحاً در مقالاتش بدان معترف شده در تناقض است که موضوع اصلي اين نوشته است.لازم به ذکر است که استدلالات آورده شده بر مبناي باورها و آموزه هاي اسلامي به معني اعتقادات و باورهاي نویسنده این مطلب نيست و جهت آشنايي خواننده با تفکّر ِ ديني ِ جامعهء مذهبي درون ايران نقل شده است.
سر آغاز
داريوش سجّادي که اعتقاد و التزام عملي به آموزه هاي ديني درنوشته هايش کاملاً مشهود است در مقالهء با عنوان « آسمان سياه » که به آثار بد حجابي و تاثيرات منفي آن بر جامعه مي پردازد با قائل بودن به اعمال اجبار از سوي حکومت جهت حفظ حجاب مطابق با موازين ديني در سطح جامعه و ذکر آثار مثبت حفظ حجاب به عنوان مسلــّمات ديني به بيان بخشي از اعتقادات شخصي خويش در خلال مقاله مي پردازد.
*************
داريوش سجّادي:....لذا مي توان به اين سوال اين گونه پاسخ داد که همانطور که رضا شاه توانست بي حجابي را به زور و اجبار بر زنان ايران تحميل کند جمهوري اسلامي نيز مي تواند با توسّل به زور و اجبار «باحجابي» را بر زنان ايران تحميل کند....
//www.sokhan.info/Farsi/Zan.htm [1]
*************
طبيعتاً باورها و اعتقاداتي که به حوزه مسائل شخصي بر ميگردد جايي براي نقد و انتقاد باز نمي گذارد چرا که نمي توان يک بودايي، يک مسلمان، يک مسيحي و يک يهودي را بخاطر باورهاي شخصي مورد شماتت قرار داد امّا زمانيکه اين اعتقادات در معرض عموم مکتوب شده و سپس همين باورها توسط همان نگارنده در جايي ديگر نقض مي شود روزنهء انتقاد را باز مي کند. آموزه هاي اسلامي در آموزه هاي اسلامي و بويژه در باورهاي شيعي همانطور که داريوش سجّادي اشاره مي کند حجاب به عنوان يکي از مسلــّمات ديني واجب است که رعايت گردد و ترک حجاب در باورهاي ديني همانقدر مذموم است که نگاه عمدي نامحرم براي حظـّ سکشوال مذموم تلقــّي شده است.لذا در چنين مکتبي شخصي که ناقض قوانين شرع شود ( در اينجا منظور بي بندو باري هاي سکشوال و حجاب ...) از نگاه دين ورزانه در رسيدن به سر حدّات کمال اسلامي دچار نقصان و کاستي است و نه تنها دليلي بر رشد متعادل و منطقي در روند زندگي وي نيست! بلکه نشانه از ورود وي به ورطه فسق و فجور است که از آن با عنوان گناه کبيره ياد مي شود از اينرو کسي که خود را ملزم به باورهاي ديني مي داند رسماً و خـُـفياً نمي تواند آزاديهاي سکشوال درغرب را شاخصي براي منطق، آزادي و رشد متعادل جوانان تلــّـقي کند و پرورش يافتگان جامعه غرب را بهره مند از تعادل و منطقي فراتر بداند، بر خلاف آنکه داريوش سجّادي در مقاله اخير خود با عنوان از« مجيد سوزوکي تا اکبر گنجي » حسين درخشان را بر خلاف تمامي باورهاي مذهبي که در مقالهء « آسمان سياه » بدان معترف شده است شخصي با رشد متعادل و منطقي آنهم بواسطه آزاديهاي سکشوال و تعدّد هم خوابگي ها نام مي برد.
به اعتقاد سجّادي بهره مندي حسين درخشان از آزاديهاي سکشوال در غرب اين فرصت را به وي داده است تا از اغتشاشات فکري ناشي از سرخوردگيهاي جنسي فاصله بگيرد و به پختگي، نوعي عقلانيت و واقعگرائي برسد!؟.
*********
داريوش سجّادي:درخشان که تحصيلکرده يکي از ممتازترين مدارس مذهبي ايران با مناسباتي بشدت بسته و گلخانه اي است علي رغم رشد در چنان فضاي ايزوله و تنزه طلبانه اي به شهادت مطالب و مستنداتي که خود در وب سايتش قرار داده بعد از خروج از آن مدرسه مذهبي استعداد بالائي در معشوق گزيني و همخوابگي با زنان و دختران از خود بروز داده و ظاهراً در تامين نيازهاي عاطفي و جنسي خود همواره دست بالا را داشته به همين دليل نوعي رشد متعادل و منطقي را در روند زندگي وي مي توان مشاهده کرد.وي که در ابتداي جواني از مواضعي جوانانه و بعضاً نامتعارف و قابل درک و انتظار در حوزه هاي سياسي برخوردار بود با رسيدن به آستانه ميان سالي و پختگي، نوعي عقلانيت و واقعگرائي را در مواضع و مقالاتش از خود نشان مي دهد و اين را به تعبيري مي توان به حساب تکوين شخصيت وي در خلال رشد طبيعي با تامين اقتضائات و مطالبات جوانانه اش گذاشت اما برخلاف «حسين درخشان» رفتار و مواضع و مشي و شم قلمي و گفتاري نيک آهنگ کوثر در نقطه مقابل نمونه درخشان قرار مي گيرد.
//www.sokhan.info/Farsi/AGanji.htm [2]
****************
در حاليکه همين شخص در مقاله «آسمان سياه» در پاسخ به نظر کاربران سايت انتخاب که مسئله رفراندم حجاب در ايران را مطرح کرده بودند با تشبيه اين مسئله به وبا، موافقين با نبود ِحجاب در ايران را به وبا زدگاني ( همچون حسين درخشان ) تمثيل کرد که اکنون برايشان ﺷﺄن پختگي و رشد متعادل فکري قائل شده است!! و درنقطه مقابل حسين درخشان، نيک آهنگ کوثر قرار مي گيرد که برغم ناتواني از ايجاد ارتباط با جنس مخالف و سلب توفيق از گناه جنسي، دچار پرخاشگري و محکوم به عدم تعادل فکري مي شود!!!!؟.
**************
داريوش سجّادي:ثالثاً پاره اي مطرح کرده بودند اگر مسئله حجاب به رفراندوم گذاشته شود و اکثريت به آن راي مخالف دهند، تکليف چيست؟...چنين رويکردي بمثابه آن است که ضرورت مبارزه با بيماري وبا به رفراندوم گذاشته شود.
//www.sokhan.info/Farsi/Zan2.htm [3]
****************
اين همان تناقضي است که در نگاه نخست به چشم نمي آيد! يعني در سلسله باورهاي ديني وي بي بند و باري هاي سکشوال امري سرزنش شده است که برتابانندهء هيچ فضيلت و تعالي نيست امّا در جايي ديگر و با نگاه ِ فروديسمي به اين قضيه در بردارنده تعادل و منطق در روند زندگي است.
پاسخ به اين تناقض را در کجا بايد کاويد؟!
بخشي از اين پاسخ را مي توان در فاصلهء فکري ميان سنّت اسلامي و مدرنيته غربي يافت بدين معنا که مشاراليه در شکاف ميان سنّت و مدرنيته سرگردان و مستـﺄصل است و در رسيدن به اهدافش ضمن عدم اعتقاد صد در صدي به هريک، از هر يک به عنوان آچار فرانسه اي استفاده مي کند؛ گاه از تپّه هاي مدرنيته بالا مي رود وگاه از تپّه هاي سنـّت ِ اسلامي، گاه بخشي از باورهاي خود را در غالب سنّت اسلامي در رعايت حجاب به عنوان مسلــّم ديني تدوين و توزيع مي کند و گاه در يافتن شاخص تعادل روحي و فکري به نظريات جنسي فرويد چنگ مي زند در حاليکه اينها در تناقض با هم هست و نشان از آنکه وي در درّهء ميان سنّت و مدرنيته درمانده است.اومانيسم غربي او را ناچار به پذيرش دريافتهاي غربي از پديده هاي جهان مي کند امّا سنّت اسلامي او را مهار و محاط مي کند. در مـَـثــَـل آورده اند موجودي که به يک اندازه گرسنه و تشنه باشد و در دو راهي ميان آب و غذا مختار به انتخاب مسير باشد، بدليل ناتواني در انتخاب مسير در نقطه دو راهي ميان آب و غذا آنقدر مي ماند تا محکوم به فنا مي شود در تشبيه نيز مي توان چنين وضعيتي را بر تفکــّر مشاراليه يافت که در شکاف ميان سنّت و مدرنيته قادر به انتخاب مسير نيست. امّا از جنبه اي ديگر برههء زماني که داريوش سجّادي اقدام به صدور گواهي ِ سلامت و تعادل ِفکري و منطقي براي حسين درخشان مي کند نيز قابل تامّل است، چرا که داريوش سجّادي در هنگامه اي گواهي سلامت ِ روحي و رشد متعادل براي درخشان صادر مي کند که حسين درخشان در يک چرخش صد و هشتاد درجه در دريافتهاي سياسي خود از مسائل ايران امّا با ظاهر ِ وطن پرستانه اقدام به بيان اخباري ازافراد، مراکز و موسّساتي مي کند که خود پيشتر روزي خور و همکار تني چند از آنها بود!.
اين درحاليست که حدوداً سه سال پيش مشاراليه در توصيف رفتار حسين درخشان که در رشته برنامه هاي «نيم رخ» به کارگرداني مسعود بهنود از راديو بي بي سي دست آوردهاي انقلاب اسلامي در پرورش نسل انقلاب را به چالش کشيده بود مي نويسد:
*************
داريوش سجّادي:پيشتر نيز بهنود سابقه چنين ... را در بي بي سي داشت آنجا که در ويژه برنامه هاي « نيم رخ» با قرار دادن ميکروفون راديو بي بي سي در اختيار جوان ايراني نامتعارفي بنام حسين درخشان ، مقيم تورنتوي کانادا کوشيده بود با تکيه بر وجوه مضحکه آميز و کاريکاتورگونه جوان مزبور از نامتعادلي و نارسائي هاي ذهني و رواني جوان مزبور استنادي بر شکست پروژه انقلاب اسلامي بسازد.جوان مزبور نيز در آن برنامه با تن دادن ناخواسته اش به بازي بهنود با نواي ماهرانه وي، جاي دوست و دشمن را نشانه گذاري مي کرد و همان نقشي را عهده داري کرد که از قبل برايش تنظيم شده بود.اين در حاليست که جوان مزبور برآمده از سيستم آموزشي ـ تحصيلي افراطي ترين لايه هاي منسوب به انجمن حجتيه در مدرسه مذهبي نيکان بوده که عموم فارغ التحصيلان اين موسسه تحت تاثير تعاليم پادگاني و بسته اين موسسهء منسوب به انجمن حجتيه، کمابيش دچار همان نارسائي ها و عدم تعادل ها هستند.لذا چنانچه بتوان از اين جوانان و نوجوانان نامتعادل پروژه شکستي استخراج کرد اين پروژه چيزي نيست جز پروژه شکست آموزشي جناح منسوب به حجتيه و متحدين آن و قهراً نمي توان آنرا منسوب به کل پروژه انقلاب اسلامي کرد.
//www.sokhan.info/Farsi/Bazbini.htm [4]
*************
از اينرو نظرات اخير داريوش سجّادي مبني بر « عقلانيت و واقعگرائي در مواضع و مقالات » حسين درخشان را مي توان غنيمت شماري فرصتي دانست که هدف آن اعطاي صلاحيت تصنّعي و اعتبار به افشا گریهاي بچه گانه ء درخشان در بيرون ريختن ارتباطاتِ همکارانش همچون مهدي خلجي و ديگر همکاران نشريه روز با سازمانهاي غير دولتي است.
تائيد ِ تلويحي و مجيزگويي هاي اخير داريوش سجّادي از نگرش ِجديد ِ حسين درخشان در حوزهء سياست بي شباهت با مجيزهاي روباه در شعر معروف « زاغ و روباه » در اثر حبيب يغمايي نيست که :
زاغكـي قـالب پنيـري ديـد *** به دهان بر گرفت و زود پريد
بر درختي نشست در راهي*** كه از آن مي گـذشت روباهـي روبه پر فريـب وحيلت ساز*** رفـت پـاي درخـت كـرد آواز گـفت بـه بـه چقـدر زيبائي *** چـه سـري چه دمي عجب پائي پرو بالت سياه رنگ و قشنگ *** نيست بـالاتر از سيـاهـي رنگ گرخوش آواز بودي و خوش خوان *** نبودي بهتر از تو در مرغان زاغ مي خواسـت قارقار كند *** تـا كـه آوازش آشـكـار كنـد طعمه افتاد چون دهان بگشود *** روبهك جست و طعمه را بربود
سهند شمس اسحقي ضمن پوزش از آقای داریوش سجّادی
14/شهريور/86
Recently by sahandshams | Comments | Date |
---|---|---|
جنبش سبز و مسائل خارجی | - | Dec 16, 2009 |
در مورد حسین درخشان و وضعیت او | 2 | Dec 19, 2008 |
دمکراسی تشریفاتی و مجلس فرمایشی هشتم! | 1 | Mar 17, 2008 |
Links:
[1] //www.sokhan.info/Farsi/Zan.htm
[2] //www.sokhan.info/Farsi/AGanji.htm
[3] //www.sokhan.info/Farsi/Zan2.htm
[4] //www.sokhan.info/Farsi/Bazbini.htm