پیرهن قرمزم را میپوشم
توی این میدان خالی
صبح سرد شهر را میبوسم
جای آغوش تو خالی
با نخ خاطره عشق میبافم
بوی تو مانده یادگاری
خون سرد صبر را مینوشم
بابوی گرم نانوائی
دور از این شهر رویای تو را نوشیدم
قصه شیرین گفته بودی
از شهرت که امروزدر غبار میبینم
صبح زود میدان فردوسی
امیدوار بدنبال تو میگردم
در خروش بوقهای تاکسی
در چشم یکایک رهگذران مینگرم
بیاد آن چشمان میشی
در سایه شاعر یک لحظه میخوابم
ظهر در همهمه و دود و بوی کبابی
از رهگذران خبر تو رامیخواهم
شاید کسی بداند که هستی
هنوز نوازش دستت مانده در خاطرم
روزی که گذاشتی و رفتی
بچه های مدرسه رد میشونداز پیشم
در این غروب پائیزی
درگوشم انعکاس خنده تورا میابم
مثل روحی توخالی
به انتظار تو ایستاده ام و میمانم
شب میآید و تو نمیائی
مثل همیشه تورا خواهم دید در خوابم
اورنگ
Nov 2008
Recently by Orang Gholikhani | Comments | Date |
---|---|---|
هم کوچه | 4 | Nov 25, 2012 |
نوازش پرستو | 2 | Nov 18, 2012 |
نیمکت | 3 | Nov 11, 2012 |