چند روز پیش، برای نخستین بار پس از دو دهه، جمهوری اسلامی ایران رسما و علنا رهبران جامعه بهائی ایران را به جاسوسی برای اسرائیل متهم کرد، تا یکبار دیگر جامعه بهائیان ایران را به شرایطی بازگرداند که تا نیمه دهه 1360 شمسی به آن دچار بودند. اکنون حجت الاسلام دری نجف آبادی، دادستان کل کشور، نیز بهائیان را به "جمع آوری اطلاعات و فعالیت های نفوذی و تخریب پایگاه های اعتقادی مردم" متهم کرده و خواهان مقابله وزارت اطلاعات با تشکیلات بهائی در کلیه سطوح شده است. ایراد اینگونه اتهامات سیاسی برعلیه بهائیان تکرار مکرر ادعاهایی است که اکنون برای نزدیک به هفتاد سال درباره بهائیان مطرح شده است. اگر چه روحانیت سنتی از همان آغاز شکلگیری آئینهای بابی و بهائی را به شدت مورد تهاجم قرار داده بود، اما تا دهه های نخست قرن حاضر هجری شمسی عموم کتب و رسائلی که در مخالفت با بهائیان نگاشته شده بودند رنگ و بوئی کاملا مذهبی و ماهیتا غیرسیاسی داشتند.
برای نخستین بار در دهه 1320 کتابی تحت عنوان خاطرات دالگورکی در ایران به چاپ رسید که، بنا به ادعای خود کتاب، ترجمه خاطرات دیمیتری ایوانویچ دالگوروکوف (وزیر مختار روسیه تزاری در ایران بین سالهای 1845 تا 1854 میلادی) بود که در نشریه ارگان حزب کمونیست به چاپ رسیده بود. بنا به مدعای کتاب، که اصل روسی آن هیچگاه پیدا نشد، پرنس دالگورکی در دهه 1830 میلادی به ایران سفر کرده بود، در لباس علما در آمده بود، و حرکت بابی-بهائی را بنا گذارده بود. کتاب خاطرات با واقعیات زندگی پرنس دالگورکی به شدت ناسازگار بود، و در بازآفرینی شرح حال باب و بهاءالله مرتکب اشتباهات متعدد تاریخی شده بود، بعلاوه متن آن هیچ شباهتی به یادداشتهای یک دیپلمات نداشت. با این وجود، کتاب خاطرات بارها در ایران تجدید چاپ شد و الهام بخش بسیاری از کسانی شد که در دهه های بعد به مقابله با بهائیان برخاستند. کتاب خاطرات دالگورکی با موضع کاملا سیاسی خود نسبت به آئین بهائی، از یک سو، انعکاس غلبه تفکر سیاسی بر اندیشه مذهبی در میان روحانیت شیعی بود، و از سوی دیگر نماد توهم توطئه ای بود که دیگر اکنون بطور کامل بر جهانبینی ایرانی سایه افکنده بود.
اندکی پس از انتشار خاطرات دالگورکی، فریدون آدمیت در کتاب امیر کبیر و ایران این ادعا را مطرح نمود که بهائیت دستپرورده جاسوسان انگلیس است. او به غلط مدعی شد که آرتور کونولی، مامور اطلاعاتی بریتانیا که در سال 1842 میلادی در بخارا اعدام شده بود، در سفرنامه خود از ارتباط خویش با ملا حسین بشرویه ای، نخستین پیرو باب، پرده برداشته است. آدمیت سپس تاکید کرد که بدون حمایت دول بیگانه امکان بقای این آئین برای مدتی اینچنین طولانی وجود نداشت. به این ترتیب او نیز خواسته یا نخواسته بر اعتبار نظریات توطئه زمان خود تاکید گذاشت. هر چند وی بعدها پذیرفت که چنین اشاره ای در کتاب کونولی، که 10 سال پیش از دعوت باب نگاشته شده بود، وجود ندارد و این سطور را از کتاب خود حذف نمود، اما تاثیر ادعای او بر اذهان ایرانیان همچنان پابرجا ماند. به این ترتیب دو قدرتی که برای بیش از یک قرن به انحاء مختلف در امور کشور ایران اعمال نفوذ کرده بودند، تقریبا بطور همزمان به بانیان حرکتهای بابی و بهائی بدل شدند.
اگر چه خاطرات دالگورکی بابیان و بهائیان را ساخته و پرداخته روسها قلمداد کرده بود، و امیر کبیر و ایران از نقش انگلیسها در این عرصه سخن رانده بود، اما شکلگیری اسرائیل، باز هم در همان سالهای دهه بیست، و نگرانی عمیق روحانیون از استقرار حکومتی یهودی در مقدسترین گوشه جهان اسلام ضرورت شکلگیری نگاهی تازه را فراهم آورد. روحانیون ایران به سرعت بین دشمن خارجی جدید خود و دشمن داخلی قدیمی پیوند ایجاد کردند. این امر از آنجا ساده تر میشد که کشور اسرائیل اکنون سرزمینهایی را شامل میشد که مرکز جهانی بهائیان نیز در آن قرار داشت. بالاخره در خرداد ماه سال 1342، 15 سال پس از تشکیل دولت اسرائیل، "جامعه روحانیت ایران" و آیت الله خمینی در اعلامیه های جداگانه رسما از بهائیان ایران با عنوان عمال و دلالان اسرائیل نام بردند و خواستار سرکوب شدید آنان شدند.
در طول سالهای دهه 40 و 50 هر آنچه که در ایران بر خلاف میل روحانیون شیعی رخ داد نمودی از توطئه بهائیان و صهیونیستها بود. شاه که بخاطر رابطه نزدیکش با اسراییل بشدت مورد سرزنش بود، بخاطر اعطای حق رای به زنان و سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها در جریان انقلاب سفید تلویحا به بهائی بودن متهم شد. برنامه های فرهنگی دولت، که بعضا رنگ و بوی غربی داشتند، توطئه بهائیان جهت تغییر هویت اسلامی ایران تلقی شدند. وزرا و درباریان تقریبا به صورت جمعی پیرو آئین بهائی انگاشته شدند. حتی ساواک که از قضا برای مدتها با هدف مقابله با احزاب و حرکتهای چپگرا کادر خود را از میان اقشاری با ملاحظات مذهبی برگزیده بود و ارتباطی نزدیک با فعالان وانجمنهای مذهبی نظیر حجتیه داشت -انجمنی که سالها پرچمدار مبارزه با بهائیت بود- نیز در نظر روحانیون به آلت دست بهائیان بدل گردید. به این ترتیب انقلاب سال 57 در مقام حرکتی ظاهر شد که، نه فقط با قصد سرنگونی رژیم سلنطتی، که همزمان با هدف سرکوب بهائیان و مبارزه با اسرائیل به پیروزی رسید.
طی نخستین دهه انقلاب اسلامی، بسیاری از بهائیان به بهانه های مختلف به زندان افتاده یا اعدام شدند. آزار، شکنجه، و کشتار بهائیان موجب نگرانی شدید جامعه بین المللی شد. در سال 1362، سید حسین موسوی تبریز، دادستان کل کشور، این ادعا را که بهائیان بخاطر اعتقادات مذهبی خود مورد آزار و شکنجه قرار میگیرند را رد کرد و ایشان را به جاسوسی متهم ساخت. این در حالی بود که، طی همان سالها، به کرات دیده شده بود که بهائیانی که حاضر به انکار مقدسات خویش هستند میتوانند از آزار و پیگرد در امان بمانند. جامعه بهائی بشدت این اتهامات را رد کرد و خواستار ارائه شواهدی در اثبات مدعای دادستان کل شد. عدم موفقیت جمهوری اسلامی در ارائه شواهدی مستدل به نهادهای بین المللی و افزایش روزافزون فشارهای جهانی بالاخره موجب تجدید نظر حکومت در نوع رفتار خود با بهائیان شد. طی سالهای دهه هفتاد، جمهوری اسلامی کوشید تا بشیوه های غیر علنی تر با جامعه بهائی مقابله کند. مبنای این تلاش دستورالعملی محرمانه بود که در سال 1369 توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی و با امضای آیت الله خامنه ای ارائه شد و بواسطه آن ارگانهای مختلف جمهوری اسلامی ملزم شدند تا با اعمال محدودیتهایی جلوی رشد فرهنگی و اقتصادی بهائیان در داخل و خارج از کشور را بگیرند، هرچند که ظاهرا این اقدامات در نهایت نتایج مطلوب ایشان را به همراه نداشت.
عدم موفقیت ایران در اقناع جامعه بین المللی درمورد جاسوس بودن بهائیان، احتمالا از جمله عواملی بود که ضرورت اهتمام جمهوری اسلامی در بازنگری تاریخ معاصر ایران را مشهود ساخت. هدف از این بازنگری، ارائه شواهد و مدارک تاریخی برای فرضیاتی بود که طی دهه های 40 و 50 مقدمه شکلگیری انقلاب را فراهم آورده بودند. درک این ضرورت موجبات شکلگیری سازمانهایی چون موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی را طی سالهای دهه 60 فراهم آورد. بخش قابل توجهی از آثار منتشره توسط این موسسات به تصریح یا تلویح به شرح و بسط ابعاد توطئه پنهانی میپرداختند که قرنها بر سرنوشت بشریت سایه انداخته و اکنون بواسطه انقلاب اسلامی افشا گردیده بود.
برخی از نابترین نمونه های این آثار را میتوان در میان نوشته های عبدالله شهبازی، نخستین مدیر موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی باز جست که نقشی موثر در سازمان دهی موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران نیز بر عهده داشت. شهبازی حقیقتا به نظریه توطئه حاکم بر تفکر ایرانی وسعتی شگرف بخشید. در نگاه او، وصلت نامیمون بهائیت و صهیونیسم نه در دهه های میانی قرن بیستم که از بسیار پیشتر رقم خورده بود. شهبازی از هواداران بی چون و چرای این نظریه است که زرسالاران یهود سرنوشت این عالم را از مدتها پیش در دست گرفته اند. او بی تردید در تفکر و نگاه خود از سند جعلی "پروتکلهای بزرگان یهود" که نخستین بار در حدود سال 1905 میلادی در روسیه منتشر شد الهام گرفته است، اما پا را از آن نیز فراتر گذاشته است.
در حقیقت، شهبازی، در سخنرانی خود در سال 1378در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، بر شواهد متعدد دال بر جعلی بودن "پروتوکلها" صحه میگذارد، اما جاعلان اصلی این سند را خود یهودیان میداند. از نظر او "زرسالاران یهود" به قصد ترویج این باور که "نظریه توطئه" باوری پارانوئید و بیمارگونه است به جعل این سند پرداختند، تا بعدها با افشای جعلی بودن سند مقدمه بیپایه خواندن نظریات توطئه ای که بر علیه ایشان طرح شده بود فراهم شود. به همین ترتیب، وی جعلی بودن خاطرات دالگورکی را مورد تایید قرار میدهد اما آن را در زمره آثار جعل شده توسط سازمان اطلاعات بریتانیا قرار میدهد تا بتلویح جعل این خاطرات را نیز بخشی از توطئه ای بزرگتر که توسط دشمنان ایران و اسلام برای این سرزمین رقم خورده بود قلمداد کند.
شهبازی همچنین در کتاب "جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران" که در سال 1382 تکمیل و توسط موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران منتشر شد با استناد به "پژوهشهای خود" نتیجه میگیرد که باب در دورانی که در بوشهر به تجارت مشغول بوده با کمپانیهای یهودی و انگلیسی مستقر در این شهر در تماس بوده و بواسطه این تماسها به طرح ادعای خود تشویق گردیده است. شهبازی در این کتاب حتی تا آنجا پیش میرود که تعبیری کاملا جدید از واقعه "الله داد" ارائه میکند، واقعه ای که در سال 1839 در مشهد رخ داد و طی آن تعداد از یهودیان ساکنان آن شهر بدستور حاکم مشهد و از ترس جان به ظاهر مجبور به پذیرش اسلام گردیدند و در زمره "آنوسیها"، یعنی یهودیان وادار شده به انکار باور خود، قرار گرفتند. به اعتقاد شهبازی، در این واقعه یهودیان "بدون هیچ دلیلی مسلمان شدند بی آنکه هیچ فشاری بر آنها باشد" تا چند سال بعد و بدنبال آغاز دعوت باب با گرویدن به او وانمود نمایند که مسلمانان از دعوت او استقبال کرده اند. دعاوی و تعابیر و اشتباهات عمدی یا سهوی از این دست کتاب "جستارها" را به اثری بدل ساخته که، هرچند نسبت به خاطرات دالگورکی لحنی حرفه ای تر و قانع کننده تر دارد، عموما به نتیجه گیریهایی دست مییابد که به مراتب از آنچه پیشتر در "خاطرات" یا حتی "پروتکلها" آمده بود شگفت انگیزتر است. بطور خلاصه، آثار شهبازی از توطئه ای پنهان پرده بر میدارد که بواسطه، انگلیسها، صهیونیستها، مجوسان و بهائیان طی دهه ها و حتی قرنها در شرف تکوین بوده است.
طبیعی است که ترویج اینگونه نظریات توسط دستگاه تبلیغات جمهوری اسلامی ایران میتواند لطمات شدیدی بر سلامت فکری و روانی جامعه ایران وارد آورد. در حقیقت، شرح و بسط نگاه پارانوئید حاکمیت طی 30 سال گذشته شرایطی را فراهم آورده که کم کم حتی برای خود حاکمیت جمهوری اسلامی مشکل ساز شده است. طی سالهای اخیر نظریه وجود یک توطئه یهودی-بهائی بر علیه ایران شیعی حتی دامن خود سران نظام را نیز گرفته است. در سال 1386 شهبازی به طرح این ادعا پرداخت که سعید امامی، یکی از افراد رده بالای وزارت اطلاعات که بدنبال افشای ماجرای قتلهای زنجیره ای در زندان به نحوی مرموز جان سپرد، عامل توطئه گران یهودی/بهائی بوده است. وی همچنین روح الله حسینیان، دوست سعید امامی، و یکی از نزدیکان محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران را بهائی نامید.
بدنبال طرح این اتهامات، شهبازی تلویحا به طرح این نظریه پرداخت که دستگاه اطلاعاتی ایران هم اکنون در قبضه بهائیان-صهیونیستها است. او همچنین ادعا کرد که آزار بهائیان که طی دو سال اخیر رو به افزایش گذاشته است بخشی از توطئه دستگاه اطلاعاتی ایران برای جلب سمپاتی برای بهائیان است. هرچند که ادعاهای شهبازی میتواند اعجاب انگیز به نظر آید، باید اعتراف کرد که این ادعاها در برابر آنچه دکتر مهدی خزعلی، فرزند آیت الله خزعلی، در بهمن ماه 1387 در وبسایت خود طرح نمود پیش و پا افتاده مینمایند. خزعلی به تصریح محمود احمدی نژاد را آنوسی نامید، و تلویحا از آیت الله مصباح یزدی، روحانی پر قدرت و یار رئیس جمهور کنونی ایران، نیز با همین عنوان نام برد. از نظر او، رئیس جمهور ایران و یارانش در حقیقت فعالانه در جهت خدمت به اهداف اسرائیل گام بر میدارند. طرح این ادعا بر علیه احمدی نژاد، کسی که خود یکی از بارزترین مصادیق تفکر مبتنی بر نظریه توطئه است، نشان دهنده ابعاد دهشت باری است که ترک تازی دستگاه تبلیغاتی ایران در نظریه پردازی توطئه به خود گرفته است.
اکنون به نظر میرسد که این ترک تازی در خارج از مرزهای ایران نیز عوارض و عواقبی ناخواسته به بار آورده است. دو ماه یپیش از کشته شدن بدست نیروهای آمریکایی، زرقاوی، رهبر القاعده در عراق، در یک سخنرانی چهار ساعته مفصلا به طرح اتهاماتی پرداخت که برای چندین دهه از جانب روحانیت و حکومت ایران بر علیه بهائیان طرح شده بود. اما تفاوت مهم سخنان زرقاوی در این بود که او این اتهامات را بر علیه شیعیان طرح میکرد. زرقاوی برای طرح ادعاهای خود البته از "مستنداتی" بهره میگرفت که از قرنها پیش در میان اهل سنت بر علیه شیعیان استفاده شده بود. فی المثل، قرنها قبل شهرستانی در کتاب ملل و نحل از شخصی به نام عبدالله ابن سبا به عنوان یهود زاده یی نام برده بود که مفاهیم امامت، غیبت و رجعت (مفاهیم کلیدی تفکر شیعی دوازه امامی) را از آئین یهود وام گرفت و به اسلام منتقل ساخت. ابن تیمیه نیز قرنها پیش بدون ذکر مصائبی که قرنها در سرزمینهای اسلامی بر شیعیان وارد شده بود ایشان را متهم کرده بود که با همکاری با دشمنان دستگاه خلافت مقدمات فروپاشی خلافت اسلامی را فراهم آورده اند. اما اکنون زرقاوی به نحو بارزی این تلویحات و اتهامات را به شاهدی بر این مدعا بدل ساخته بود که شیعیان عاملان اسرائیل و آمریکا در ایران و در میان جامعه مسلمانان اند.
زرقاوی و دیگر جهادیونی که در سالهای اخیر به نحوی فزاینده شیعیان را در لباس اصلیترین دشمان اسلام به تصویر کشیده اند، مدعی اند که حمله آمریکا به عراق، طرحی بود که توسط ایران، آمریکا، و شیعیان عراق برای فتح سرزمینهای اسلامی به اجرا درآمد. آنها افزایش قدرت و نفوذ ایران بدنبال این حمله را نشانه بارز این مدعا میدانند که حمله آمریکا اساسا برای همین منظور طراحی شده بود. ایشان همچنین از حزب الله لبنان به عنوان نیرویی حائل و سپر دفاعی اسرائیل در برابر جهان اسلام نام میبرند، و هدف وجود آنرا بسط قدرت شیعیان بواسطه ایجاد توهم مقابله شیعیان با اسرائیل وانمود میکنند. دائره اتهامات جهادیون بر علیه شیعیان حتی تا ایراد اتهام نسبت به آنها به بهانه فساد اخلاق و زنای با محارم هم گسترده میگردد. اگر چه عموما گرایشهای ضد شیعی در میان مسلمانان حاصل فعالیت دستگاه تبلیغاتی عربستان سعودی بر علیه شیعیان تلقی میشود، اما واقعیت این است که علمای شیعی نیز خود از نخستین دهه های قرن بیستم میلادی از مروجان و هواداران امثال اینگونه نظریات توطئه بودند. بی تردید سرمایه گذاریهای کلان جمهوری اسلامی در بسط یک چنین منطق تاریخی در جهان اسلام بدنبال پیروزی انقلاب در گسترش مقبولیت اینگونه نگاهها در میان اهل سنت تاثیر بسزا داشته است. متاسفانه ساده ترین و اسف بارترین نتیجه این گسترش مقبولیت افزایش روزافزون حملات بر علیه شیعیان در کشورهای اسلامی، و بطور خاص عراق، طی سالهای خیر بوده است.
آنچه شاید پیشتر به ذهن مروجین توهم توطئه خطور نکرده بود این بود که آنجا که حقیقت فدای مصالح و اهداف آنی میگردد، و نفرت جای انصاف را میگیرد، همه قربانی میشوند. امروز، شاید بیش از هر زمان دیگر، جامعه ایران نیازمند روی گرداندن از دنیای وهمی خویش و تجدید نظر پیرامون بسیاری از فرضیاتی است که برای چندین دهه بر آگاهی او سایه افکنده بودند. براستی نیز طی سالهای اخیر گامهایی در این راستا، هم درمیان دولتمردان، هم در میان روشنفکران و اندیشمندان، و هم در میان عموم مردم ایران برداشته شده است. هنوز اما، هستند کسانی که محیط تاریک اما آشنای دنیای وهمی خویش را بر جلوه های رنگارنگ اما غریب عالم واقع ترجیح میدهند. هنوز اما، سخنگوی دولت ایران درباره بهائیان اعلام میدارد که "این جریان، تشکیلاتی سازمان یافته است که با بیگانگان مخصوصا صهیونیست ها مرتبط هستند"، و دادستان کل آن اصرار میکند که "وابستگي تشکيلات فرقه ضاله بهائيت به اسرائيل محرز است". اینان، لیک، نمیدانند که با حبس خویش در زندان دروغ و نفرت، چه سرنوشت شومی را برای انسانیت، برای ایران، و برای ایرانی رقم میزنند.