شاخه ی زيتون

AUDIO

من بودم و دريای بی خبر،
و شور جاذبه ی ماه
می دويدم
تب زده و لال
بر شيب های تند سواحل مسی
و بر بی خيالی تخم گذاری لاک پشت ها؛
می دويدم
و پايم هميشه
به جَزر می نشست.

من بودم و دريا
ـ آتشفشان و آب ـ
که در هم نمی شديم.
می گذشتم از ستاره و صدف
و ترانه ی نور
بر نفسم توفان می شد.
***

هفت خوان بر فراز کوه
چهار عقاب کوچک
رويين تنی، هميشه در آتش،
و تو…
ـ گنج روانی از دل زمين
سبزان و بی ترديد.

با زبان بی لکنت موج،
راندی بر جزاير مرجانی
و کوهزادهای آبی
و آتش
زير قدم هايت
همه نيلوفر شد.

از غزل غزل ها آمدی،
از باغ های معلق،
و از ميان پرنده هايی که
آسمان را به عشق زمين رها کردند.
***

اکنون،
نامت می تابد بر اتاقک سنگی؛
ـ بی فرش و چلچراغ .
و صدايت عطری است در باران
که بر شاخه ی زيتون می ريزد و
و جهان را روشن می کند.

نگاه کن!
زمين نشسته ميان ما
و مَد هميشه همين لحظه آغاز می شود
همين لحظه که
مهربانی
بر دست های ما
می گردد.

AUDIO
22 سپتامبر 2007

شکوه ميرزادگی
Mirzadegi’s page

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!