من موجودي جعلي نيستم !

زن در جوامع نامترقي و سنت گرا موجودي جعلي است . موجودي است كه از ته مانده سفره آفرينش مرد آفريده شده است . موجودي است كه باعث بيرون راندن بشر از بهشت شده، دروازه ورود به جهنم است ، وسوسه كننده خوردن ميوه ممنوعه و اولين تخطى کننده از قوانين و احکام است . چنين موجودي را نمي توان انسان ناميد . تنها مي توان گفت كه موجود است ، وجود دارد ، مي تواند رشد كند ‌، بالغ شود ، بارور شود و بميرد . اما اگر براستي چنين است ‌، اگر زن از ته مانده سخاوت آفرينش ، آفريده شده است پس چگونه مي تواند فكر كند ؟ بي انديشد ، بپروراند و در نهايت خلق كند ؟گاهي مي انديشم تصويري كه از زن در اينگونه جوامع داده مي شود نتيجه دسترسي مردسالاري ، به ادبيات و نوشتار است و يا شايد پيش فرض هاي مردسالارانه و درك ناصحيح از آنچه كه آيات ، احاديث ، سخن بزرگان و … ناميده ميشود ، دليل موجود دوم فرض شدن زن باشد . بسياري از مردم نمي دانند چرا بايد زن هميشه در درجه دوم قرار بگيرد ؟ چرا بايد اگر از عدالت چيزي باقي ماند به زن داده شود؟ حتي اگر بخواهيم بر اساس اين باور سنتي جامعه را ارزيابي كنيم ، خواهيم ديد كه حتي متعصب ترين افراد در اين زمينه ، آگاهي چنداني از علل بوجود آمدن اين باورها ندارند و در بيشتر مواقع براي زايل كردن حقوق زنان از اين دستاويز استفاده مي كنند . براستي كداميك از كساني كه مي پندارند زن از باقي مانده آفرينش مرد زاده شده در روز زادنش شاهد اين موضوع بودند؟ چرا كساني كه با غضب ، زن را عامل رانده شدنشان از بهشت مي دانند ، نتوانستند با نيك سرشتي مرد و بدون حضور زن بار ديگر بهشت را بدست آورند ؟اما به واقع چگونه خرافات و سنني كه مي تواند تمامي قوانين جهاني حقوق زن را پايمال كند ، تا به امروز رشد كرده و سينه به سينه منتقل گشته است ؟پاسخ اين امر در بسياري از موارد به نوع حكومت ها و فضاي سياسي جامعه باز مي گردد . براي نمونه در كشورهايي كه انقلاب هاي ناموفق رخ داده است همراه با شكست سياسي و اجتماعي ، خرافات و سنن حاكم بر جامعه با گذشت زمان به جاي آنكه كمرنگ تر شوند روزبروز وسيع تر و دامنه دارتر مي شوند و انديشه و تفكر جاي خود را به خرافات مي دهند . چرا كه كشورهايي كه از نظر سياسي و فرهنگي غني نيستند براي دوام حكومت خود به خرافات و سنن نادرست روي آورده و با تلفيق آن با مذهب و باورهاي مردم دست به گسترش و ترويج آن مي زنند و از آنجايي كه عامه مردم در اين جوامع با انديشه مذهبي ، عشيره اي و غير مدني رشد كرده اند به راحتي تحت تاثير آن قرار مي گيرند . به همين دليل بسياري از آن كمتر در انديشه تغيير خفقان سنن حاكم بر جامعه بر مي آيند و در بسياري از موارد تخطي از سنت هاي نانوشته سخت تر از عبور كردن از قوانين اجتماعي مدون است .در ايران اين امر در ابعادي بسيار وسيع گسترش يافته است . ملت ايران پس از انقلاب 57 و همزمان با روي كار آمدن رژيمي ارتجاعي و مذهبي ، آنچه را كه از قديم در پستوخانه ها به باد فراموشي سپرده بودند ، بار ديگر به ميدان آوردند. ايران كه مي رفت در زمره كشورهاي مترقي قرار بگيرد ، همزمان با شكست سياسي به بحران در فرهنگ و آداب و سنن نيز دچار شد . زنان ايراني كه در زمان حكومت رضا شاه به زور از سرشان چادر برداشته شده بود ، در زمان حكومت خميني به زور بر سرشان چادر كردند . شايد اين دوگانگي ها بود كه هرگز زن ايراني را در معرض انتخابي آزاد براي پوشش خود ، كه اولين حق هر انسان است ، قرار نداد . حال در اين جوامع زناني را در نظر بگيريم كه بخواهند دگرانديش باشند . اينان از بدو ورود به جامعه با مشكل مواجه مي شوند و نكته تاثر برانگيزتر اين است كه ريشه اين مشكلات به خانواده كه اولين بنيان اجتماعي در هر جامعه اي است بازمي گردد . دختران در اينگونه جوامع از كودكي مي آموزند كه اطاعت بي چون و چرا از پدر ، برادر و شوهر جزء لاينفكي از زندگيشان است . دختران در اينگونه جوامع از كودكي مي آموزند كه متانت و مورد قبول همه واقع شدن تنها در گرو خانه نشيني و آموختن هنرهايي است كه اصطلاحا هنرهاي زنانه ناميده مي شود . در اين جوامع دختران مي آموزند كه عموما همه كارها مردانه است و زن اگر بخواهد به اجتماع وارد شود يا بايد به تدريس بپردازد و يا از بيماران مراقبت كند . دختران در اين جوامع از كودكي مي آموزند كه براي پوشش خود از رنگ هاي تيره استفاده كنند ، در اماكن عمومي نخندند ، در مجالس صحبت نكنند و به طور كلي با شادي و هر آنچه كه مي تواند انسان را متايز كند وداع كنند .اما در اين ميان بسياري از اين دختران هرگز دوست ندارند به سرنوشت مادر بزرگ ، مادر ، خواهر و زنان نزديك به خود دچار شوند و از همان آغاز مي كوشند تا متفاوت بي انديشند و زندگي كنند . اين امر زماني به تحقق خواهد پيوست كه با رشد تفكر دختران جوان جامعه نيز به جلو حركت كند . در اين فضا دختران مي كوشند تا با تحصيل ، مطالعه كار و فعاليت ، خود را بپرورانند تا از اين طريق سرنوشتي ديگر براي خود رقم بزنند . بسياري از آنان شاهد مادراني بودند كه بر اثر ناآگاهي و بي سوادي و تنها تكيه بر خرافات فرزندان خود را از دست داده اند . بسياري از آنان شاهد زجر زناني بود ه اند كه به علت آگاه نبودن از حقوق اوليه خود به زندگي چند همسري و موارد اينچنيني تن داده اند . در اين شرايط تنها راه براي مبارزه با ارتجاع حاكم بر سنن ، پرورش نيروي تفكر و ارزش گذاري بر اساس معيارهاي واقعي افراد است . اينگونه است كه ديگر هرگز زني به علت زن بودن در درجه دوم قرار نمي گيرد . تنها بدين ترتيب است كه تمامي افراد در خانواده كه اولين بنيان اجتماعي است مي آموزند كه برابري پايه اي زن و مرد چه در اصل و چه در حقوق ريشه در باور ، اعتقاد و زندگي شان دارد . امااين امر زماني محقق مي شود كه به زن و مرد عاري از هرگونه پيش فرض هاي سنتي ، مذهبي و عشيره اي نگاه شود . هر زمان كه تمامي اينگونه تعلقات از بطن جامعه زدوده شد ، آنگاه با جامعه اي برهنه روبرو مي شويم كه در آن معيار ارزش گذاري بر افراد ، سطح آگاهي و كاركردهاي مفيد اجتماعي آنان است . در اين زمان آن دسته از زناني كه در دوران پيشين به تلاش براي پروش درون و برابري پايه اي و حقوقي خود با مردان در جامعه اي نامترقي پرداخته اند ، به عنوان پيشروان راه آزادي و برابري از تمامي افراد جامعه پيشي خواهند گرفت و جامعه مدرن آن زمان ، از آنان تا ابد به عنوان الگو ياد خواهد كرد . آن زناني كه در تمامي دوران حكومت سنت ها بر جامعه ، فرياد مي زدند : من موجودي جعلي نيستم …

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!