آهای زهراها … نگرانتان هستم

آهای زهراها! زینب ها! آهای با شمایم! ای طاهره ها! معصومه ها! نگرانتان هستم. تا پیش از این، همدان، شهر دانشگاه بوعلی بود و شهر بوعلی سینا! همدان، برایم همگمتانه بود. همدان برایم یعنی غار علی صدر و خنکای درون آن غار عظیم و زیبا! همدان برایم شهری بود که فرزانه از آنجا دکترای پزشکی گرفت و فرجام از دانشگاه بوعلی دکترا گرفت و من مفتخر بودم که دو تن از دختران فامیلم از همدان دکترا گرفته اند و پزشک شده اند و حالا جان چندین زائو و کودک بیمار روستایی را نجات خواهند داد و من باز هم به آنها افتخار خواهم کرد و از این که با دو زن دکتر هم خون هستم مفتخر خواهم شد و سرم را توی جمع بالا خواهم گرفت

و حالا می شنوم زهرایی که پزشک بوده و جوان بوده و حتماً
عاشق صدای حمیدی و یا دستان بهروزی بوده ولی با همه ی شکنندگی اش دست
بیماران می گرفته و جان روستائیان را نجات می داده و مدام دل توی دلش
نبوده که چه زمانی لباس سپید عروسی می پوشد تا بتواند بعد از این با خیال
راحت دست در دست حمیدش توی پارک بوعلی قدم بزند را در روز عید فطر گرفته
اند و جمعی با بسیجی وحشیانه مورد تجاوز قرار داده اند و آن نازنین، آن
پزشک، آن طبیبه، را مانند حفره ای ته زندان سوراخ سوراخ کرده اند و بعد هم
پیکرش را نیمه جان رها نکرده اند بلکه جنازه ی دریده اش را با پرچم
تبلیغاتی رژیم به دار زده اند و گفته اند زهرا از ترس آبرو خودکشی کرده
است!

زهرای من تو آبروی همه ی ما بودی و هستی! زهرا جان! تو همان آبروی
به تارج رفته ی مایی! چرا الان هم شیوخ قبیله سکوت رابه همه توصیه می
کنند؟ زهرا آنها بسیجی ها انتقام چه کسی و چه فامیلی و چه چیزی را می
خواستند از تو بگیرند؟ آی آی زهراها دلم خون است. آی آی زهرا چگرم کباب
است! زهرای شهید نام خانوادگی ات را نمی دانم و هیچ عکسی از تو ندیده ام
برای همین مدام فرزانه و فرجام جلوی نظرم می آیند.

آیا یا ریزه و شکننده با دو چشم درشت آهویی بودی مانند فرزانه؟

و یا بلند بالا و گل اندام بودی مانند فرجام؟

زهرای من، عروسی ات با حمید چه شد؟

چرا هیچ کس جوابی نمی دهد؟

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!