رهائی واقعیت حیّ و حاضر

هنگام آن فرا رسیده است که دولتمردان ایران جدی تر به پیامدها و هزینه های هنگفت سخنرانی های هیجان انگیزشان از منابر و تریبونهای رسمی مملکت بیاندیشند. چطور ممکن است که سیاستمداران با تجربه ما ندانند که هر کلمه ابراز شده از سوی ایشان که قابل استفاده سیاسی دشمنان باشد بلافاصله از سوی منابعی مانند “کانال اینترنتی میمری” اسرائیل و تلویزیون “فاکس” آمریکا در معرض دید و شنید جهانیان قرار میگیرد و بر بهانه های اقدامات اقتصادی و نظامی بر علیه ایران می افزاید؟ بزرگانی که سرنوشت این ملت را در دستان خود دارند باید آگاه باشند که ارائه مطالب ضعیف و بی مدرک بویژه در موارد حساسی از قبیل هولوکاست و اخراج یهودیان از اروپا بلافاصله تبدیل به سوخت برای ماشین تبلیغاتی گروه های فشار ضد ایرانی در کشور های قدرتمند جهان میشود.

یکی از غرایب گفتمان گروهی از رهبران سیاسی ایران در مورد فلسطین اینستکه واقعیت حیّ وحاضر را رها کرده اند و به نبش قبر تاریخی آنهم بدون کمترین تخصص و مهارت علمی رو آورده اند. تو گوئی در پنجاه سال اخیر اسرائیل کم به فلسطینیان ستم کرده که باید به گذشته تاریخی روابطشان روی آورد! و اگر هم قرار است بحث تاریخی شود چرا مورخان مبرز (مانند بنی موریس و ایلان پیپ) و روشنفکران خوشنام (مانند نورمن فینکلستاین، مارک الیس، و نوام چامسکی) که بتفصیل علمی از جنایات تاریخی و استفاده ابزاری اسرائیل از هولوکاست پرده برداشته اند را از قلم می اندازند و به رسوا ترین منکران هولوکاست که همّ و غمّ شان تطهیر اروپا از جنایات نسل کشی و نژاد پرستی است استناد می کنند؟

از مهمترین مسائل امروز فلسطین دیواری است که اسرائیل بمیل خود درکرانه غربی میکشد و بدینوسیله فلسطینیان را از یکدیگر جدا کرده، آب و املاک آنها را غصب میکند و با زمینخواری دولتی حتی بخش مسلمان نشین قدس را هم در خطر تجزیه قرار داده است. در حالیکه بولدوزر های اسرائیلی مشغول ساختن این سد یاجوج و ماجوج و گسترش شهرکهای رنگارنگشان در قلب فلسطینند و با این کار خود به اجماع جهان متمدن همه قوانین بین المللی و انسانی را نقض میکنند سخنگویان ایرانی خود را در خم یک کوچه تاریک و پر اوهام تاریخی محبوس کرده اند. ببینید کدام روشنفکر یا سیاستمدار فلسطینی با آنکه آنها تبحّر و تخصص تاریخی لازم را هم دارند اینچنین تاریخگردی میکنند؟ به آثار ادوارد سعید و رشید خالدی و شبلی تلهمی نگاه کنید. کدامیک از آنها ادعا های تاریخی بدون سنداین رهبران ما را تکرار یا تایید میکنند؟

اخیراً یکی از با تجربه ترین نخبگان سیاسی ایران که به فراست و درایت نیز مشهور اند ادعا کرده اند که علت رفتار غیر انسانی و تبعیض علیه یهودیان و در نهایت نسل کشی و اخراج آنها از اروپا صهیونیسم بود که “موی دماغ قدرتهای اروپائی شده…و دولتهای اروپائی را مستاصل کرده بود.” اما واقعیت اینست که صهیونیسم معلول ضد یهودیگری اروپائی بود و نه علت آن. حضرت ایشان اسناد غائلهً “درایفوس” (1894-1899 میلادی) را مطالعه کنند تا ببینند چگونه کلیسای کاتولیک، سلطنت طلبان دست راستی و ارتش نژاد پرست فرانسه برعلیه یک سرگرد بیگناه یهودی توطئه کرده او را پس از محاکمه ای فرمایشی و به جرم واهی خیانت، عامل شکست فرانسه در برابر پروس قلمداد نموده وبه جزیره شیطان تبعید کردند. از اینجا بود که واضع صهیونیسم تئودور هرتزل که در آن زمان یک خبر نگار یهودی غیر مذهبی حاضر در این محاکمات بود به این نتیجه رسید که حکومتهای مدرن و سکولار اروپائی هم مانند پیشینیان مسیحی خود (که دو هزار سال یهودیان بیگناه را به اتهام دروغ و جرم ناکرده قتل حضرت مسیح شکنجه و آزار کردند) تا بن استخوان ضد یهودند. از اینجا بود که هرتزل از مدرنیسم سکولار اروپائی رویگردان شد و به این باور رسید که یهودیان هرگز در میان جوامع غرب که علیرغم ادعای مدرنیستی شان هنوز نژاد پرست و ضد یهود اند، امنیت نخواهند داشت. پس از این نا امیدی بود که رویای سرزمینی مستقل برای یهودیان در ذهن هرتزل رشد کرد. و این چهل سال قبل از این بود که بقول این سخنور شهیر ما صهیونیسم موی دماغ اروپا شود. و تازه بعد از این چهل سال هم صهیونیست ها اقلیت کوچکی از یهودیان را تشکیل می دادند. در آن زمان قاطبه مذهبیون یهودی صهیونیسم را بدعتی بیش نمیدانستند. این خاخامهای یهودی ضد صهیونیست که عکس روبوسی شان را با آقای احمدی نژاد دیده اید اقلیتی بسیار کوچک اند ولی در آن زمان اکثریت مطلق را تشکیل می دادند. بعلاوه یهودی های مدرنیست و سکولار- مسلک هم آرمان صهیونیسم را نمی پسندیدند زیرا بنظر آنها تشکیل دولت یهودی حرکتی ارتجاعی ونوعی بازگشت به گتو های قرون وسطائی بود.

قدرت واقعی صهیونیسم بعد از جنگ جهانی دوم وبدنبال نسل کشی و اخراج یهودیان از اروپا اوج گرفت. این هولوکاست بود که یهودیان را، اعم از مذهبی و سکولار، در حمایت از دولت یهودی متحد کرد. این هولوکاست بود که کشور های اروپائی را بوسوسه پاک کردن داغ ننگ بزرگترین نسل کشی تاریخ از پیشانی خود به این واداشت که مردم بیگناه فلسطین را وجه المصالحه خود قرار دهند و به تاوان کشتار یهودیان بی دفاع اروپائی اشغال فلسطین از سوی صهیونیستهای مسلح را بلحاظ سیاسی، اقتصادی، و نظامی تایید و ترغیب کنند. جالب اینکه در این اثنا بر خلاف نظریه های تاریخی بلبداهه سخنرانان ما اکثر صهیونیستها اصلاً در اروپا نبودند که موی دماغ کسی شوند و یا هیتلر را بر علیه خود و سایر یهودیان تحریک کنند. آنها در فلسطین بودند و اگر در جاهائی از اروپا (مثل زوریخ) دفتر و دستکی داشتند همه سعی شان در انتقال یهودیان به مجتمع های یهودی در فلسطین بود. پس صهیونیستها نه تنها موی دماغ رژیمهای نژاد پرست و ضد یهود نبودند بلکه آنها اهداف نژاد پرستان (یعنی اخراج یهودیان از اروپا) را در راستای آرمانهای خود که تخلیه اروپا از یهود و افزایش جمعیت یهودیان فلسطین بود میدانستند. گفتنی است که صهیونیستها که ضد یهودیگری را بیماری لا علاج غرب میدانستند در عین حال معتقد بودند که عدوََََِّ یهودی ستیزی برای آنها سبب خیر و عامل تسهیل و تعجیل در تحقق دولت یهود در فلسطین خواهد شد . تئودور هرتزل در خاطراتش نوشت: ” یهودی ستیزان مطمئن ترین دوستان ما هستند. کشور های ضد یهود متحدان مایند.” قابل توجه ساده دلانی که پخش جزوات مجعول ضد یهود (و نه ضد اسرائیل) مانند “پروتکلهای زعمای صهیون” و “اسرار سازمان مخوف یهود” را راه مبارزه با صهیونیسم میدانند.

از نظر تاریخی قابل توجه است که علیرغم همه تلاشهای دولت فعلی اسرائیل برای استفاده ابزاری از هولوکاست (که خود گفتار دیگری را می طلبد) در آن روزگار صهیونیستائی که فکر و ذکرشان تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین بود اهمیت چندانی به نسل کشی و سایر جنایات ضد یهود (مثلاً محاصره و قتل عام گتوی یهودیان ورشو) نشان نمی دادند. خایم وایتسمن (نخستین رئیس جمهور اسرائیل) و بن گوریون (نخستین نخست وزیر اسرائیل) بصراحت میگفتند که نجات جان هزاران یهودی اروپائی در مقایسه با تحقق آرمان صهیونیسم (تشکیل دولتی دائمی برای یهود در فلسطین) امری کم ارزش است. اسحق گرین باوم، رئیس کمیته نجات آژانس یهود در فلسطین در سال 1943 می گفت “: ارزش یک گاو در فلسطین از همه یهودیان لهستان بیشتر است.”

در حالیکه یهودیان بیگناه در گتوی های اروپا واردوگاههای کار اجباری کرور کرور به کام مرگ میرفتند، صهیونیسم نجات یهودیان از اروپا را نه هدف بلکه وسیله تحقق آرمان خود میدید. در این میان این جامعه یهودیان ایران بود که قربانیان نسل کشی لهستان را بدون قید و شرط و با آغوش باز پذیرفت. این میهمانان لهستانی که کلماتی مانند پیراشکی و پونچیک را مدیون آنها هستیم در ایران زیستند و همینجا در گورستان یهودیان تهران مدفون اند. ایکاش رهبران ما بجای اینهمه شلختگی و بی پروائی در گزارش تاریخ دیگران با شناخت از تاریخ ایران به جهانیان گوشزد میکردند که این سرزمین پس از دو هزار و هفتصد سال که موطن یهودیان بوده است در اوج نسل کشی دد منشان و دیو سیرتان نژاد پرست اروپائی بار دیگر مامن آنها بود.

خلاصه کنیم: مطالعه تاریخی ما را به نتایجی متخالف با فرضهای این نخبه سیاسی پر آوازه ایران میرساند:

1- صهیونیسم علت یهودی ستیزی نبود بلکه معلول آن بود.

2- صهیونیسم در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم عددی نبود که بتواند موی دماغ کسی شود یا اینکه دولتهای اروپائی را مستاصل کند.

3- بین اهداف صهیونیسم و ضد یهودیگری اروپائی، تا آنجا که مربوط به اخراج یهود از اروپا و اسکانشان در فلسطین بود، همسوئی و هماهنگی اصولی وجود داشت.

4- نژاد پرستان آلمانی جز در باز سازی ذهنی این رجل سیاسی و سخنور مشهور ما اصلاً مشکلی با صهیونیسم نداشتند. نازی های در پی حل نهائی مساله یهود یا “یودن فراگه” بودند نه “صهیونیسمون فراگه.” تنها مشکل آنها با صهیونیسم این بود که علیرغم تلاشهای پنهان در سالهای 1933 تا 1941 طرفین نتوانستند در چند و چون انتقال یهود از آلمان به فلسطین با هم کنار بیایند. مساله نازی ها تنفّر عمیق نژادپرستانه از قوم یهود (و البته سایر افوام فرودست که مصداق امروزش مسلمانان اروپایند) بوده وهست نه عداوت با صهیونیسم.

پس چرا باید حرفی زد که نه از نظر تاریخی وزنی دارد و نه گره ای از مشکلات امروز مردم فلسطین باز میکند؟ چرا باید سخنی گفت که آبی به آسیاب نژاد پرستان سفید پوست آنروز و امروز می ریزد و اسلحه ای بدست دشمنان قسم خورده ایران و لابی های قدرتمند آنها می دهد؟ اصلاً این معمائی است که چرا برخی از سیاستمداران جمهوری اسلامی اینقدر دلشان بحال دولتهای جابر اروپای ابتدای قرن بیستم مانند آلمان و اتریش و ایتالیا و فرانسه سوخته است که گناه نا بخشودنی و ضد انسانی نسل کشی و یهودی ستیزی آنها را بقیمت منافع ملی خود می شویند؟ خود این دولتها و ملتهایشان گناهشان را قبول کرده اند و بزبان خود میگویند درخت بیست قرن یهودی ستیزی مسیحی در نهایت میوه تلخ اخراج و نسل کشی یهودیان بیگناه را به ارمغان آورد. تنها گروهکهای نژادپرست سفید پوست در این جوامع اند که هنوز دیوار حاشا را بلند میدانند. این سخنان بی حساب رهبران ماست که پای بدنامانی مانند آقای دیوید دووک (عضو سا بق و سمپات لاحق گروه “کو کلوس کلان” که خون هزاران سیاهپوست مثله شده را بر دامان دارد) را به سمینار هولوکاست تهران باز میکند. وقتی نژاد پرستان و یهودستیزان برایمان هورا می کشند آیا نباید در خط مشی خود تامل کنیم؟ وقتی آلمان و سایر مظاهر استکبار جهانی، بمعنی واقعی کلمه، گناه جبران ناپذیر تاریخی خود را پذیرفته اند ما چرا باید دایه مهربانتر از مادر برای این استعمارگران پیر شویم و جنایات آنها را توجیه یا انکار کنیم — آنهم به قیمت امنیت و منافع ملی هفتاد میلیون مسلمان ایرانی.

************

احمد صدری، استاد جامعه شناسی و صاحب کرسی گورتون در مطالعات جهان اسلام، دانشگاه لیک فورست، شیکاگو
محمود صدری، استاد جامعه شناسی نظری و ادیان تطبیقی، دانشگاه تگزاس

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!