برای مرجان ساتراپی و پرسپولیس

پرسپولیس را چند شب پیش در یک نمایش نیمه خصوصی در شهر برکلی دیدم. هنوز یکی دوماه به اکران عمومی آن مانده. حس وحال عجیبی داشت دیدن این فیلم ٬ مثل این بود که سرگذشت زندگی خودت را به شکل کارتون و به زبان فرانسه ببینی ولی آدمها همان بودند٬ شهر و خیابانها همان و روابط و سایر چیزهای مثل همانهای بودند که سالها با آنها زندگی کردی. خاطرات گذشته و آن سالها در ذهنم زنده شد .خاطراتی که گذشت سالها دیگر آنقدر کمرنگشان کرده که مشکل به یادشان بیاوری ولی از یاد نمیروند. و مطمئنم با این اثری که این چیزها در روی روح و روان ما گذاشته تا خود مرگ نیز همراهمان میمانند.

ذهن دقیق و حساس مرجان ساتراپی مانند یک دوربین عکاسی همه چیز را در خود ثبت کرده روزهای که یک ملت در این چند دهه پشت سر گذاشته و خودش – لابد به خاطر همان حافظه تاریخی مثال زدنیش- یادش نمی آید. اصلا برای چه یادش بیاید؟ مگر خیلی خاطرات خوشی بودند؟ و به خاطر همین محکوم است که همه این خاطرات و روزها را دوباره تکرار کند . همین ثبت دقیق جزییات بود که باعث میشد که فیلم را – هرچند که یک انیمیشن باشد – با پوست و استخوانت لمس کنی . با شادی های مرجان از ته دل بخندی با غمهایش گریه کنی و با او بشدت همذات پنداری کنی. همه و همه موضوعات چیزهای بودند که خودت هم با آنها درگیر بودی و لمسش کردی. سالهای انقلاب ٬ جنگ هشت ساله ٬ جیره بندیها ٬ بمباران و موشک باران شهرها ٬ دهه سیاه شصت و روزهایش٬ آدمهای بی لیاقتی که به پستهای بزرگ گمارده میشدند٬ اوضاع مدارس ٬ وقتی که کوچکترین و پیش پا افتاده ترین لذتها و تفریحهای بشری برایت تابو بود و جزء گناهان کبیره محسوب میشد. وقتی که موقع ردو بدل کردن چیز ساده ای مثل یک کاست موسیقی از ترس به خودت میلرزیدی و احساس گناهکار بودن میکردی و دائم در این بیم بودی که مبادا به خاطر این کارها در آن جهنم وحشتناکی که معلمهای مدرسه وعده اش را میدادند و هشدار میدادند که مبادا کاری کنید که به آنجا بروید ٬ بسوزی. سالهای دانشگاه ٬ میهمانی های پنهانی شبانه ٬ بلوغ ٬ اولین نگاه ٬اولین عشق ٬هوای کنار دریای خزر-هوای بیهمتایی که هیچ جای دنیا مانندش یافت نمیشود . مهاجرت و دغدغه هایش ٬ رفتن و آن دیوار لعنتی شیشه ای مهرآباد وقتی عزیزانت را برای آخرین بار پشتش میبینی ٬روزهای اول مهاجرت ٬غربت و تنهایی و….. همه و همه چیزهای کاملا آشنایی بودند.

مادر بزرگ مرجان در این فیلم همان مادربزرگ آشنای ایرانی است. که با مهر و محبت پایان ناپذیرش و با حرفها و توصیه های شیرینش در ذهن همه ما جا گرفته. در اینجا هم او است که وقتی مرجان به استیصال و ناتوانی می رسد با حرفهایش به او آرامش میدهد وقبل از اولین مهاجرت به مرجان سفارش میکند که: هیچوقت فراموش نکن کی هستی و از کجا آمدی و وقتی مرجان نوجوان در وین به دوستی به دروغ میگوید فرانسوی هستم میبنیم که با وجدانش و شبح مادربزرگی که همراه اوست بگومگو میکند و از این حرفش پشیمان میشود. در آخرین صحنه وقتی در پاریس راننده تاکسی از او پرسید :از کجا آمدی؟ خیلی سریع و صریح می گوید: از ایران .

با همه غمها و ناراحتی ها٬ پرسپولیس فیلم غمگینی نیست انیمیشنی است که پر از امید و آرزو است فیلمی درباره ملتی که مثل همه ملتهای دنیا دوستدار آرامش و راحتی و صلح است آنهم در روزهای که متاسفانه چیزهای خوبی درباره این ملت و این کشور در دنیا شنیده نمیشود . پرسپولیس حدیث نفس است٬ حدیث نفس نسل ما ٬ این که میگویم نسل ما منظورم سن و سال خاصی نیست .منظورم یک بازه بزرگ از بیست سالها تا شصت سالها است. نسلی که بهترین نام برای آن همان نسل سوخته است.

دیدن این فیلم را از دست ندهید..

www.bayramali.blogfa.com

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!