مرگ پدر بزرگ

>>> My song for grandfather MP3

یک

ساعت 7 روی تخت “برادر کوچک” ام بیدار شدم
محروم از خواب، بوی ملایم مرگ را شنیدم
از جا پریدم، یک ساعت دیگر امتحان روانشناسی داشتم
باید به خانه ی خودم می رفتم برای صبحانه و حمام
اما هنوز وارد خانه نشده، تلفن زنگ زد
پدرم بود که می گفت بابابزرگ در بستر مرگ است
شماره ی اصفهان را گرفتم و به خانه اش زنگ زدم
و از مامان بزرگ پرسیدم آیا بابابزرگ به ابدیت پیوسته؟
همچو که گفت “هنوز نه” زانوهایم شل شد و افتادم
او خواست مرا تسلی دهد و گفت فکرش را نکن!
اما چگونه می توانم، وقتی که در سراسر زندگی ام
همیشه شنیده ام که تا پدرت نمیرد
تو برای خود مرد نخواهی شد.
به “جان” گفتم زندگی ام دارد چهره ای زشت به خود می گیرد
و من خسته شده ام که ببینم آنها که دوستشان دارم
دارند مرا یکایک ترک می کنند
و عاجز شده ام از بس که گفته ام:
” باشد که آسوده سر به خاک بگذاری.”
خدایا سربه سرم مگذار، مرگم بده و راحتم کن
نمیدانم آیا کسی صدای مرا می شنود؟
پناهی ندارم، آیا کسی مرا می فهمد؟
این درد تا مرا نکشد راحتم نمی گذارد
تنها می دانم موسیقی، تو می توانی مرا حس کنی.

دو

برخوردم به “آیدین” و گفتم آنچه را که می خواستم
گفتم: طرف! اگر وقت داری برایم یکی بپیچ
و تا نخ ششمی نیازی به کبریت نیست
گفتم آن را با آتشی می گیرانم که می رود
تا خانه ی مادرم را در آتش سوزی لس آنجلس بسوزاند
من از کلاس ششم تا به حال اینقدر گریه نکرده ام
آن زمان پدرم نابینا شد و چشم های من خاکستری
این پرده ی دودناک نمی گذارد ما به یکسان ببینیم
درد، روزهای سوزان مرا با ابر و رگبار پر می کند
من پاره پاره شده ام، و از همه غم انگیزتر این است
پدرم اجازه ندارد به کشوری برود که در آن زاده شده
صبرم سر آمده، خدایا این یکی را نمی توانم تحمل کنم
که پدرم نمی تواند بر بالین احتضار مردی حاضر شود
که او را در ایران بزرگ کرده است
هیچ دلیلی برای این محرومیت نمی توان تراشید
همه ی عمر آهنگ غم انگیز گذاشتی و واداشتی به آن گوش کنم
چرا مرا برگزیدی، مگر من وصله ی ناجورم؟
زندگی مرا مچاله کرده، آیا می توانی مرا حس کنی؟
نمی دانم آیا کسی صدای مرا می شنود؟
پناهی ندارم، آیا کسی مرا می فهمد؟
این درد تا مرا نکشد راحتم نمی گذارد
تنها می دانم موسیقی، تو می توانی مرا حس کنی.

سه

با دیدن خویشانی که آنها را پیش از این ندیده بودم
جانم را بهشان بخشیدم، کاری که هرگز نکرده بودم
هر چیز را یکبار هم که شده باید امتحان کرد
من حتی یک بار “کاش” کشیدم، اما مرا نگرفت
پس آن را کنار گذاشتم و به کتاب روی آوردم
به دوستانم گفتم که: عشق، درد نیست
آنها این دو پدیده را با هم همسو می کنند
تا مغزتان را به مواد معتاد کنند.
انگار داشتم توپ را از پشت توی حلقه می انداختم
قلبم را پرتاب کردم تا دختری آن را بگیرد
به مادرم گفتم که او باید از نو بخندد
در زندگی چه داری؟ اگر دلشاد نباشی
پاسخ این است:”هیچ”، پس باید لبخند بزنم
حتی اگر عزیزی دارد می میرد
نمی دانم آیا کسی صدای مرا می شنود؟
پناهی ندارم، آیا کسی مرا می فهمد؟
این درد تا مرا نکشد راحتم نمی گذارد
تنها می دانم موسیقی، تو هستی که مرا حس می کنی.
بابابزرگ، ابوتراب، آسوده سر به خاک بگذار!
نوامبر 2007

آزاد نفیسی
ترجمه به فارسی از مجید نفیسی

>>> My song for grandfather MP3

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!