سخنی با مجید زهری

امید آزادی – سخنی با مجید زهری

توسط دوست عزیزی که در وبلاگ آقای مجید زهری نوشته شده بود را خواندم. ایشان در این مطلب با اشاره به یک پاراگراف از نوشته من در سایت ایرانیان با عنوان “جمهوری اسلامی یک حکومت مدرن و غیرارتجاعی است” و اینکه دولت های غربی نمی دانند چه کسانی را برای تحصیل به دانشگاههای خود می آورند متذکر شده است که این وظیفه بزرگوارانی چون ایشان است که غرب را از اشتباهشان آگاه کنند. پاراگراف ذکر شده از من در وبلاگ آقای زهری از این قرار بوده است:…بن لادن تنها در صورتی یک عقب‌افتاده و انگل است که از دید یک آمریکایی قضیه را بنگری. واقعیت قضیه حکایت از خیلی مسائل دیگر دارد. بن‌لادن نتیجه سال‌های خشونت امپریالیستی در منطقه است که هنوز هم با قوت ادامه دارد. پس اگر واقعا به فکر مقاله علمی هستیم باید پیش‌داوری‌ها را بگذاریم کنار و بدون تعصب قضاوت کنیم.
بعد از خواندن مطلب وبلاگ آقای زهری تاثری شدید وجودم را فرا گرفت. از جهتی متاسفم بودم که نتوانستم مفهومم را به خوبی ادا کنم و از طرف دیگر از این واقعیت ناراحت بودم که چرا یک وبلاگ نویس حرفه ای چون آقای زهری باید روشی را دنبال کند که روزنامه کیهان در ایران مدت هاست دنبال می کند. از آنجا که اتهام حمایت از تروریسم هم اخلاقا و هم از لحاظ قضایی اتهامی شرم آور است، نه برای پاسخ به آقای ظهری بلکه برای رفع سوتفاهم پیش آمده ذکر چند نکته را ضروری می دانم
نخست اینکه اصولا استناد به یک بخش یا یک پاراگراف از مطلبی برای اثبات آن مطلب یک حرکت ناصیحیح است. ایشان باید با ذکر محتوای نوشته من و با دادن نوعی پس زمینه به خواننده از موضوع بحث اقدام به درج این پاراگراف می کردند. خواننده عادی وبلاگ ایشان بدون دانستن محتوای مطلب به ناگاه با یک پاراگراف در مورد موضوع مهم تروریسم روبرو می شود و این نوعی پیش داوری را در ذهن او در باره من و مطلب من به وجود می آورد.
از لحن آقای ظهری در معرفی مطلب من اینگونه بر می آید که ایشان من را به توجیه کردن تروریسم متهم کرده اند. باید ذکر کنم که بحث مطرح شده از سوی من در نوشته کاملا از لحاظ علمی مصداق دارد. من نیز مانند هر انسان دیگری تروریسم را محکوم می کنم و با دید قربانیان حوادث تاریخی حزن وجودم را فرا می گیرد. اما مسئله اینجاست که تمام وسعت یک حادثه تروریستی نباید باعث این شود که یک جامعه شناس در راستای ریشه یابی پدیده تروریسم بر نیاید. پس باید بین دو مقام توجیه(=Justify) و نقد علمی(= Scientific Analysis) مرزی جدی قائل شد. من اشاره به این کردم که تروریسم نتیجه سالها سلطه گری و امپریالیسم در خاورمیانه است و این یک واقعیت غیرقابل انکار است. وقتی امپریالیسم زاده شده در نتیجه دوره کاوشگری(=Age of Exploration) با تعالیم فوق العاده ضد استعماری اسلام روبرو شد مسلمانان طبیعتا به این نیروی جدید واکنش دادند. واکنش های مسالمت آمیز کشورهای مسلمان در بسیاری از موارد شکست خورد. نتیجه آن شد که توده ضد امپریالیسم صلح جو به یک باره به شکل یک غده سرطانی در آمد. نتیجه این غده سرطانی در رفتار گروههای تروریستی مشاهده می شود.
اساسا و از لحاظ علمی بنیادگرایی پاسخ نسبت به مدرنیته است. وقتی نیرویی جدیدی وارد یک جامعه شود نیروی قدیمی واکنش نشان می دهد. این اساسا حاصل به کاربردن قانون نیوتون در علوم اجتماعی است. در هیچ کجای دنیا نیروی تجددگرا نتوانسته به طور کامل سنت را دست کم به یک باره از بین ببرد. تجربه های مختلف کشورهای جهان هر کدام نوعی از جهش اجتناب ناپذیر به تجدد را نشان می دهد و نکته مهم اینجاست که همواره تجدد گرایی رادیکال ناچار شده است با سنت گرایی آشتی کرده و کنار بیاید. در آمریکا بعد از تشکیل حکومت هنوز برده فروشی وجود داشت.در انگلستان حکومت جمهوری جان کرامول شکست خورد و یک “سلطنت مشروطه” تشکیل شد.
این شرایط طبیعی گذار به مدرنیته در جوامع مختلف است. اما اگر شرایط خاص کشوری مثل افغانستان را بررسی کرده و مشکلات گوناگونی را که غرب مدرنگرا بر سر آنها آورده مورد کنکاش قرار دهیم می فهمیم که از آنجا که مدرنیته در این کشورها به صورت رادیکال و از سوی غرب بروز کرده بنیادگرایی در برابر آن هم ضد غرب و فوق رادیکال شده است. رفتار القاعده امروز همانقدر قابل درک است که رفتار دانشجویان در هنگام تسخیر سفارت آمریکا. واقعیت اینجاست که نقش آمریکا در کودتا علیه دولت مصدق نوعی غرب ستیزی افراطی را در بین اقشار مختلف روشنفکری به وجود آورد و شاید به همین دلیل بود که نیروهای چپ بر خلاف نیروهای روشنفکر دینی در اوایل انقلاب از خلخالی حمایت میکردند.
پس بنیادگرایی فرای اینکه خوب است یا بد- که به دیدگاه من بد است- یک پدیده قابل درک اجتماعی است و به میزان رادیکال تر بودن ورود جریان مدرنیته واکنش به آن شدیدتر خواهد بود. یعنی هر چه نیروی جدیدگرا از ابزار خشونت بیشتر استفاده کند در جواب آن نیز از خشونت بیشتری استفاده می شود. وقتی روشنفکری ایرانی نتوانست با روش مسالمت آمیز مشروطه خواهی به آرزوی استقلال طلبی خود دست یابد به ناگاه گرایشات کمونیستی و ضد امپریالیستی قبل از انقلاب ظهور کرد. اینکه به خاطر این حرفی که من به تقلید از خیلی از اندیشمندان دیگر جهان میزنم ایشان خواستار اخراج من از مدارس کانادا شده اند خیلی من را یاد افرادی می اندازد که هنوز نمی خواهند واقعه سیزده آبان در اوایل انقلاب را نقد کردند و هنوز بحث در مورد آن را نشانه عدم صلاحیت افراد می دانند. در کشورهایی که به طبع آزادی بیان هیچ چیز مقدس نیست می توان به راحتی با نقد گذشته و حال به پیشرفت رسید منتهی کشورهایی که به غیر از حکومتش مردمش نیز به آزادی بیان و اندیشه عادت نداشته باشند دوست دارند حتی از مظاهر دمکراتیک هم تقدس بسازند.
همچنین اینکه ایرانیان خارج از کشور مداما با کوچکترین دفاعی از جمهوری اسلامی برای افراد پرونده می سازند حرکتی زشت تر از کاری است که نشریاتی چون کیهان می کنند. من فقط در یک بحث علمی ثابت کردم حکومت ایران نه مدرن است و نه واکنشی. جالب اینجاست که مدرن و غیرارتجاعی بودن به یک حکومت مشروعیت نمی دهد و من هم هیچکجای مقاله ام نگفته ام حکومت ایران مشروعیت دارد یا نه. حکومت های فاشیستی هیتلر و موسیلینی و تمام نظام های کمونیستی پدیده هایی مدرن هستند. اساسا مدرنیستم نه خوبی مفرط بلکه نوعی شیوه جدید زندگی فردی و اجتماعی است که طی فرآیند مدرنیزاسیون جایگزین سنت می شود. این شیوه مدرن زندگی طبعاث مثبت و منفی خود را داره و به عقیده بعضی نهایتا هم به دلیل مشکلات جایش را به پسا مدرنیته می دهد. پس مدرنیته را نباید یک آرمانشهر دانست.
در میان افرادی که به آن مطلب نظر داده بودند کسانی بودند که همیشه با احترام از آنان یاد برده ام منتهی برخورد آنها با من نشان دهنده ارزشی بود که برای تفکر علمی و پرسش گر تحول گرا قائلند.من ابایی از فهمیدن اشتباهاتم ندارم. برخلاف آنچه به خاطر مقبول تر واقع شدن در آن مقاله گفته ام من دانش آموز دبیرستان هستم و هنوز ظرفیت داشتن نظریات اشتباه را دارم. اما خوشحال تر می شدم جوابم با زبان علمی تر داده میشد نه با استفاده از کلماتی چون” هنوز ریش در نیاورده” و یا “یار حسین درخشان”. همین جا باید اذعان کنم که به هیچ وجه از برخی از اقدامات شرم آور آقای درخشان حمایت نکرده و نخواهم کرد. .
و در نهایت باید اذعان کنم تلاش آقای زهری برای اخراج من از این کشور بیش از هر چیز نشان دهنده حس والای ناسیونالیستی ایشان است تا هر چیز دیگر. بهتر است از فرصتی که وبلاگستان برایمان فراهم کرده برای نقد واقعا علمی بهره بریم تا با استفاده از حذف روی کار کسانی که به نام امنیت ملی و جلوگیری از تشوین اذهان متاع خدایی آزادی بیان و اندیشه را منع می کنند صحه بگذاریم.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!