چاووش

باورم نیست کزین ابر چنین تندر خاست

و گلوگاه همه نغمه سرایان را خست 

(1)”دیرگاهیست که در خانۀ همسایۀ من خوانده خروس”

شاید آنجا سحری آمده است.

 

باز هم پرسیدم

ماه مرداد آمد

نفسی گرم نه از سینۀ تابستان خاست.

کس نخوانده است برای دل سهراب آواز.

بامدادم مرده است؟

نه امیدیست که در خاک دمد نور امید؟

نه فروغی که کند بر سر البرز نگاه؟

شاید آن کوکب رهیاب غزل گم شده است؟

نغمه ها در قدم علم ریاضی مردند؟

نغمه خوانان همه خاموشانند.

 

باز در خوز تفکر گفتم

ابرها در راهند

دشتها پهناور.

سبلان پا بر جاست

چشمه ساران بیدار.

رود کارون جاریست

جنگل هستی انسان سر سبز.

آوخ، این دشت چرا افسرده است؟

 

با خود اندیشیدم.

گرچه این بادیه تار است هنوز.

شاخه های گل سوری تهی از بانگ هَزار است هنوز.

باز اندیشه اگر باز به پرواز آرم؛

خامه را بنده گی ملک سخن آموزم؛

یا اگر مرغ شباهنگ شوم بر این بام

حق زنم بر در و دیوارۀ این شام سیاه؛

شاید امید آید؛

بامدادی زاید؛

و فروغی شکفد در دل تاریک افق؛

نغمه از بند ریاضی برهد

بلبلان هم بسرایند برای دل سهراب آواز.  

 

   1.  هوشنگ ابتهاج 

هفتم خرداد ماه 1387

اتاوا

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!