ای رفیقان؛ هوی و هایی آیدم
از درون دل ندایی آیدم
نغمۀ هجران ز صحرا های دور
از غم دیر آشنایی آیدم
از درون سینۀ ویرانه ای
ناله های بینوایی آیدم
شعله ای افتد به باغ خاطرم
تا که یاد از آن جدایی آیدم
میغ چشمم بی امان بارد همی
تا صدای همصدایی آیدم
این خبر استادغیبم داده است
عاقبت، حال و هوایی آیدم.
در شگفتستم من از اغنای خود
صد ملک زاده گدایی آیدم
دوازدهم جولای 2005
اتاوا