باور بیاورید
از پس این پیر جهاندار منجمد
ازشاخه های صنوبر،
بلوط و سیب
خوش خنده های سبز جوانی سرک کشند.
ایمان بیاورید
اشکوفه های دل انگیز صد بهار
از دماوند سینه ام
همراه نوخیال
فوّاره می کشند؛
و چون شاخۀ انار
خم می شوم ز ذوق
با بار میوه ها.
افکار کوتهم
قد می کشند بلند؛
و الک می کنم به صبر
اشعار سر بلند حکیم مجرّدخیال را
در جستجوی بلورین یک کلام.
حاصل ولی رفیق؛
آن قطره شبنمی ست
که نتوان به رحمتش
از چشم آسمان
آبی روان نمود
تا ریشه های عطش زای انار را
طراوت عطا کند.
باور بیاورید
کاین آفتاب مشعشع
نه هرگز چراغ ما ست.
نهم اوت 2005
فورت اری