با با ما اصلاً غلط کردیم که سرما خوردیم و مریض شدیم، دست از سر کچل ما بردارید.
اگر نگوئیم چه مرگمان است که سؤال پیچت میکنند: “صدات گرفته، خدا بد نده، بلا دوره؟” و از این قبیل، تا اینکه مٌقر بیای و لنگ را بندازی. بعد که گفتی چته آنوقت طبابت بند تنبانی حضرات شروع میشه:
“چیزی نیست حتماً چائیدی، دو سه تا ژاکت پشمی بپوش برو زیر پتو تا عرق کنی و تبت ببره!” حالا بماند که توی این هوا خر تب میکند و تخم مرغ روی اسفالت پیاده رو نیمرو میشود ولی بهرحال ما قول میدهیم و میگوئیم بروی چشم.
آن یکی میگوید: “آره خیلی سرما خوردگی زیاد شده و توی اداره ما هم بسیاری مریضند، ولی راه پیشگیری اینه که روزی یک زرده تخم مرغ ناشتا بندازی بالا.” اگراشتباه نکنم و حافظه ام یاری دهد، آخرین بار که بنده اقدام به “بالا انداختن” زرده تخم مرغ کردم، بعد از شهریور بیست بود که از اتفاق بد روزگارو جّوسیاسی حاکم و عدم تمرکزفکری و احساس خود کم بینی، افتاد روی ریشمان و بعد روی زیپ شلوارمان وسرتان را درد نیاورم چه آبرو ریزی شد در وزارت امور خارجه و درحضور سفیر سوئیس و فقط مجسم کنید بنده را، با یک دست روی ریش و دست دیگر روی زیپ شلوار و نگاه سرزنش بار وزیر امور خارجه، که دیگر ما از همان موقع خوش خوری را ترک کردیم و پرونده اش را بستیم و گذاشتیم کنار.
دیگری تجویز میکند که دوسه تا دانه سیر تازه را خرد کرده و با یک لیوان شیر داغ مخلوط نموده و آنرا یک نفس بنوش، آن هم سه بار در روز! میگویم “بابا اگر یک سکس برزیلی هم بود سه بار در روزش را نمیتوانستم تضمین کنم چه رسد به مخلوطی از شیرو سیر! این چه معجونی است؟ حتی تنقیه آن هم غیر قابل قبول و تصور است!”
باری با همین افکار میرویم توی رختخواب و میدانید که مریضی هم خودش یک حال عرفانی دارد و آدم را به اندیشیدن وامیدارد و احساسات هپلی هپو.
در عالم هپروت بودم که شبکه خبری سی-ان-ان اعلام کرد و نشان داد که ایران مجدداً چند تا از آن موشکهای دونبش را هوا کرده و یک دسته خر به این گنده گی از زمین بلند میشه و مثل علی ورجه دور خودش میچرخه و چه بسا صد متر آنطرف تر تلپی میافته روی زمین و بادش در میره! اونا که بقیه ویدیورو نشون نمیدن که آخه این موشک آخرش کجا میافته و ما باید هی مجسم کنیم که این موشک حالا حالا ها داره میره، خوب همین هم خودش یک تفریحی است ودر افکارمان از روی لرستان پرواز میکنیم، سفری هم از بالا روی نجف اشرف میکنیم وزیارت اهل قبور و بطرف اسرائیل میرویم وسواحل مدیترانه را مفتی میبینیم، تا حدودی هم مسکن و خواب آورست و حالا اگر عَرَق نکنیم و تبمان نبرد، لااقل عِرق ملی مان بجریان میافتد و کم کم بخواب شیرینی فرو میرویم.
مسئله اینست که حالا تا دیدند یکی دوروز قیمت نفت بشکه ای چند دلار پائین اومد آشیخ ها لات بازی را شروع کردند و با دستور سفیر انگلیس (ع) باز چند تا از اون ویدیوهای قدیم ساخت چین را بخورد مردم دنیا دادند و صدام وار جهان را تهدید کردند که “هرکی بما بگه بالا چشممون ابروست، خشتکشو روی سرش گره میزنیم و با آل علی هرکه درافتاد ور افتاد.” آنوقت بازشما لوس آنجلس نشینان در دهر مانده گان بنشینید و بگوئید شاه خوب بود!
هربار هم این ویدیو ها را پخش میکنند چند تا دایره متحدالمرکز را نشان میدهند که شعاع برد اکثراین موشکها از جمله “فاتح و زلزال” درون مرزهای ایران ختم میشود و فقط یکی از آنها با مرز اسرائیل لاس خشکه میزند. حالا سئوال بنده اینستکه آخه جاکش تو که موشک را ساختی مگه هدف اولیه ات زدن گلاب درّه و اوین درکه بود؟ یا میخواستی باغ فردوس را بزنی؟ خوب از اوّل باروت و زرنیخ بیشتر میریختی بلکه قدری آنطرفتر هم میرفت که لااقل زن و بچه مردم در امان باشند. ملت بد بخت بعد از یک هفته کار و زحمت آمده اند تجریش دوتا سیخ کوبیده با ریحان بخورند و دولت با در کردن موشک نهار را کوفتشان میکند و دود و کثافت و غبار گوگرد و زرنیخ وباروت همه جا را آلوده میکند و روی ظرف ماست و موسیر مردم زحمتکش فرود میاید و اسمش را هم میگذارند “آزمایش موشکی” و آنوقت دولت با غرور اعلام میکند که بله، بعدیش (یعنی همان شهاب-3 ) اسرائیل را با خاک یکسان خواهد کرد.
آخه مگر آزار کون درد دارید هی دروغ میگوئید؟ حالا مارو خر کردید و چهارترکه سوار شدید دلیل نشد که بقیه مردم دنیا هم به ساده گی ما هستند. هی شاخ و شانه بکشید و هل من مبارز بطلبید تا بیایند بزنند کونتان را پاره کنند و آنوقت دوباره عزاداری راه بیاندازید و بگوئید ما ملت مستضعف فلانیم و بیساریم! خوب بابا جون شما هم مثل بقیه این نفت را بگذارید ببرند، مال باباتون که نیست. بجاش اینهمه کالا ی پلاستیکی و انواع ویدیو از چین میاد و سر مردم گرمه و هرکی بخواهد عرقش را میخورد، تریاکش را میکشد، صیغه کوتاه یا دراز مد ّت میکند، بانکها هم هجده درصد بهره میدهند و توی دنیا هم پیچیده که کباب شاندیز یک متر طولش است، کارتان را بکنید و بیخود نشئه پرونی نکنید و قول میدم آب از آب هم تکان نخواهد خورد.
آنوقت فردا هم نیائید و بگوئید “تو که میدونستی چرا نگفتی؟”