اوايل انقلاب,يك ميكانيكي بود تو محلمون در نياوران كه صاحبش ادم بدي به نظر نميرسيد و اونجا با دو سه تا از شاگرداش كار ميكرد.
اوايل جنگ بود كه كم كم از مردم ميشنيدم كه اوستا ميكانيك از اون بچه بازهاست و ماه به ماه شاگرد جديد مياره تا جريان سه نشه.
گذشت تا اينكه طرف از سروصداي مردم از محل رفت و بعدن فهميديم كه اين مرتيكه قرمساق رفته لويزان و در اونجا مداحي ميكنه و كلي واسه خودش كسي شده و هنوز بچه بازيش سر راه هست ديگه كسي نميتونه باهاش در بيفته.
اينو گفتم چون كه خوندم كه اين يارو بنديكت نميدونم چندم رفته استراليا و در اونجا از بوميان اونجا واسه كثافت كاريهاي كشيشان بقيه معذرت خواهي كرده
البته اين كار رو در امريكا هم انجام داد كه ديكه همه ميدونند چرا.
در ايران هم,در نوانخانه ها,زندانها,مراكز بهزيستي و بازپروري,شاهد اين هستيم كه چطور به بچه ها و جوانها در اونجا تجاوز ميشه و هيچ كس به داد اونها نميرسه.
حالا من از شماها ميپرسم:تقصير كيه؟چرا ادما اينجوري به وسيله مذهب به جون بقيه افتادن؟راه حل چيه؟
اگر جوابي داريد,حتمن بديد تا من هم باخبر بشم.
عزت زياد.
