بقا رژیم در انحطاط ما است

به ميمنت رژيم جمهوری اسلامی، فرهنگ، اخلاق و معنويات جامعه ما به سرعت در حال انحطاط هستند. و اين علاوه بر رشد روزافزون قتل، سرقت، کلاهبرداری، اعتياد، فحشا و ديگر طحفه های ج.ا است. امروز تنها قساوت و جنايت، ميوه تلخ اين رژيم نيست، تنهاظلم، فساد، فقر و خطر جنگ و تحريم اقتصادی نيستند که ايران را تهديد ميکنند، هويت و تماميت ارزشهای اخلاقی و انسانی مردم مادر خطرند.

يکی از اهداف مخرب رژيم زدودن احساس هبستگی در جامعه است: قربانيان نبايد رژيم را بلکه همديگر را مقصر شناسد و اين خود عمق فاجعه است. اين همان منشی است که در بازداشتگاه های مرگ نازيها بوجود ميامد (تعدای از يهوديان در مواضع و اعمالشان با کسانی که آنها را در اسارت گذاشته بودند همگون ميشدند تا حدی که ماهيت و اصالت خود را تحقير ميکردند تا بدين طريق شانس بيشتری برای بقا کسب کنند.)

رفتار بخشی از اپوزیسیون مسخ شده ايران هم همینطور است. گوئی آنقدر به آنها ظلم شده، که بین مواضع، ايدهالها و اعمال آنها با انکه آنها را مورد تعرض قرار داده تفاوتی چندانی وجود ندارد و اگر به سخنان انان گوش دهيم، در عمل خواستار حفظ سيستم ظالم ج.ا. هستند. اينان روحيه همان يهوديان نازی پرست را نشان ميدهند: مطالب اسلاميون و هوادار مسخ شده، مزدوران بجای خود، در این سايت را نگاه کنید، متوجه سنگدلی، مصلحتگرائی و بی توجه ای انان به بعد انسانی، حقوق بشری و ماهيت حذف شده ايرانی انان خواهید شد.

چنين مکانيسم تسليم طلبی

با نام استکلهم سيندروم ( Stockholm Syndrome) معروف است و حکايت از وفاداری گروگانيست به رباينده خود. اين پديده غير متعارفی به گمان من در طول تاريخ صرفاٌ از جنبه رواني عامل مهم پذيرش اسارت و مرامهای تحميلی مانند برده داری و يا ارباب رعيتی در همه جا بوده است. چنين پديده ای همچنين مسبب خود بيگا نگی ، بی ماهيتی و مسخ شدن انسانها در سيستم های توتاليتر(totatilaire) و مذهبی است و ما مضرات ان را در تاريخ خود با حمله اعراب مسلمان و تحميل مذهب و حاکميت خود بر ما تا به امروز تجربه ميکنيم. اگر چه اين سيندروم مانند بسياری از پديدهای روان درمانی فاقد يک استاندارد علميست ولی ترس در معياری پاتولوژيک ان و يا فوبی(Phobie) ، ترس از احساس ترسيدن، محرک اوليه انست. در واقع ترس از احساس “بد” ترسیدن مبدل به نوعی احساس “خوب” وفا داری ميشود.

ما همچنين فاکتور ترس را، به مفهوم عاميانه،(peur) در روابط غرب با رژيم ج.ا. ميبينيم و اين ،در کنار منافع اقتصادی، روابط پر مماشات غرب را تشديد ميکند. بدون شک از نظر سياسی، مماشات غرب با رژيم نيز غير متعارفی و فاقد درمان مرض است. غرب از عمليات تروريستی رژيم و اعمالش در غرب وحشت دارد و با پشت کردن به معيارهای دمکراتيک، انسانی و ميثاقهای حقوق بشر خود را در بحران ماهيتی قرارداده است. دومکراسی غرب، که غول فاشيسم و کمونيسم را پشت سر گذاشته، اينک در برابر فاشيسم مذهبی سر در گم است که اين خود ممکن است شيوهای افراطی مانند جنگ و يا تحريم اقتصادی بر عليه ايران را باعث شود که نتيجه ای بهتر از مماشات ندارند.

امروز، بيش از

۹ ۰ درصد مردم ايران در تحريم اقتصادي مافيای رژيم است و هزاران نفر قربانيان جنگ رژيم با ملت شده اند و غرب بايد بداند که جنگ و تحريم مافيای رژيم را رونق ميدهند. غرب بايد بر اساس حقوق بشر با رژيم برخورد کند و اگر امار و گزارشات سازمانهای حقوق بشر و شهادت مردم ايران را قبول دارد بايد مشروعيت رژيم را نپذيرد و روابط ديپلوماتيک را با ان قطع کند. غرب ميداند که در این مدت ۳۰ ساله عمر، رژيم یک انتخابات آزاد برگزار نکرده که از جائی مشروعيتی کسب کرده باشد. ج.ا نه ماهيت ايرانی دارد و نه مورد قبول اکثريت مردم است. رژيم فاسد با کمک ذخائر ملی نيروی سرکوبگر مهيبی در داخل و مزدورانی در داخل و خارج بسيج کرده تا عمر انگلی خود را افزايش دهد. بخشی از اين ذخائر نيز به شاهرگهای اقتصادی غرب پيوند دارند.

ساده لوحيست اگر تصور کنيم غرب برای آزادی ما دست از منافع خود که رژيم از بيت المال ميبخشد صرفنظر ميکند اما غيره منصفانه است اگر اغراق کنيم که غرب فاکتوری به نام حقوق بشر در مناسبات خارجی ندارد. ايا همين غرب رژيم نژاد پرست اپارتايد را نا مشروع اعلان نکرد؟ يا همين غرب در برابر موج اعتراضات مردم تبت در استانه بازيهای المپيک پکن عکس العمل نشان نداد؟ اگر ايرانيان خارج در کشور نيز مانند اتباع افريقای جنوبی و تبت موج اعتراض راه انداخته بودند ايا توان سياسی و اقتصادی انان در غرب انقدر تعيين کننده نيست که

غرب زیر فشار افکار عمومی مجبو ر به عکس عمل نباشد؟ ایا اپارتاید جنسی در ایران مانند اپارتاید نژادی قابل تقبیح نیست؟

کسی بی مقدمه برای سرنگونی رژیم ایران یه ما کمک نمی کند، منابع سرمايه داری غرب می خواهند شاهرگ خونی خودشان را به ما وصل کنند تا از اين خان پر برکت نفت و ديکر ذخائر ما در رگان خود بدمند. این ما هستیم و اين امکان را داريم که افکار عمومی غرب، سازمانها و احزاب طرفدار حقوق بشر را از مصائب مردممان مطلع کنيم. بايد شيپورهای تبليغاتی رژيم در جارج را با صدای پر طنين خود خنثي کنيم
تا غرب بداند و عمل کند که مردم ایران زیر یوغ وحشی ترین رژیم های ضد بشری اسیرند و بدانند که اکثريت مردم ماخواستار سرنگونی ج.ا. هستند و اين حق انها بايد مورداحترام دول غربی قرارگيرد.

اگر کلاه خود را قاضی کنيم ميبينيم که لوبيهای ج.ا هم برای ماست مالی کردن چنين امکانی در خارج بسيج شده اند. انان همان روحيه تسليم پذيری را که هر سيستم ظالم را مشروعيت ميدهد امروز از کانالهای مختلف در ميان ايرانيان رايج ميکنند. رژيم نه تنها به کمک اعمال خود بلکه بخشی از اپوزيسيون مسخ شده که ممکن است افرادی از بدنه چنين گروه های لوبی را شامل شوند تخم تسليم پذيری، نفاق و بی تفاوتی را در ايرانيان خارج از کشور شيوع ميدهد. ترفند اينان خورده مشکلات قابل حل و گله هائی عوامفريبانه به بی خاصيت ترين مهره های رژيم است. برای اينان نه ماهيت ضد انسانی و ضد ايرانی ج.ا. است مورد بحث است و نه ازادی ايران و ايرانيان از چنگال خونين اين رژيم

و البته رژیم را از چنین” اپوزیسیونی” چه باک! که خود مروج انست!

 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!