رحيم مرغي در ماليبو

به به…اخيش…

تازه كشك و بادنجون رو خورده بودم و در حالي كه چايي ميخوردم به گلپا هم گوش ميكردم…

در خرابات مغان نور خدا ميبينم           اين عجب بين که چه نوری ز کجا ميبينم

***

توي همين حال و احوال بودم كه يك دفعه مادرم اومد توي اتاق و گفت:

-فردا شب مهموني ميدم,  سي چهل تا مهمون داريم يك ليست نوشتم چيزايي كه ميخوام , ماشين بيگير و برو و زودي بيا.

اه!!!!9000 كيلومتر اومدم اينجا و بعد از 9 سال و شما منو ميفرستي دنبال خريد كردن !؟!؟!

-بله,  پس چي !؟!؟! همه به خاطر تو ميان ,  نه واسه من و بابات.

اي بابا… بذار چايي تموم شه و استاد اين بزم رو تموم كنه  چشم,   ميرم.

-نه خير… همين الان باهاس بري,  اصلن از زماني كه رفتي اروپا تنبل شدي ,  خير نبينن اين فرانسويها كه انقدر بي ابرو و از خود را ضين و بچه من رو عوض كردن…

بده شما ليست رو ببينم , پهلوي كي باهاس برم ؟

-ميري پيش اقا مايك , ليست رو نشون ميدي , اون خودش ميدونه چيكار كنه.

 اقا مايك ديگه كيه ؟

– اقا مايك  همون اق رحيم خودمونه.

اوني كه توي بازار تجريش  سوسيس كالباس ومرغ ميفروخت ؟ رحيم مرغي  رو ميگي ؟

-بله,  چند ساله كه اومده اينجا با خانمش… از زماني كه گرين كارت گرفته ,  اسمش رو عوض كرده ,  خانمش شده سوزان و ايشون شده مايك.

چند سال پيش عمه مهين خودت رفته بوده پيشش و از فراموشي صداش كرده بوده : اق رحيم,  فاطي خانم چطورن ؟ … اون هم بهش بر خورده تا چند وقت محل به عمه خانم نذاشته.يادت باشه كه اسم جديدش رو بگي.

 ***

خلاصه… ماشين گرفتم و با چه زحمتي ادرس رو پيدا كردم…

سوپر تر تميزي بود و معلوم بود كه نود درصد مشترياش , ايروني هستن.

***

باهاش سلام و عليك كردم و بعد از چند لحظه من رو به جا اورد.

-اه ه ه ه ه … تو فلاني هستي  پسر فلاني … اي بابا… اصلن نشناختمت… اون زمونا كه خيلي تخس بودي,   حالا كجا هستي ؟ چكاره محل هستي ؟ يونيورسيتي رفتي يا يك راست بيزينس من شدي ؟! ها ؟!!

والا دانشگاه كه رفتم و تموم كه شد,  ديدم امريكا فايده نداره و رفتم اروپا.

-نه بابا !!! ايول ايول… دست مريزاد…

-اين مملي ما هم تازه  درسش تموم شده و ميگه كه ميخواد بره اينگيليس و بقيه درسش رو ادامه بده .

حالا شوما كجا و اينجا كجا ؟

-اي بابا…ايران كه ديگه جاي موندن نبود واسه ما… همش بد بياري ,  غم و ناراحتي  ,  بد بختي و كسادي … پشيمونم كه چرا زودتر نيومدم.

-الان چند سال هست كه شديد كار ميكنم ,  بيزينس ديگه هم دارم,  شكر خدا وضعم خوبه و شايد تا چند وقت ديگه اسباب كشي كنم و برم ماليبو زندگي كنم,  سوزي خانم اونجاها رو خيلي دوست داره.

به سلامتي… اميدوارم كه هميشه خوش باشيد.

-ممنون داداش… اين امريكن دريم راسته به مولا .

***

اينو گفت و بعد از نيم ساعت روده درازي و فيس و افاده در مود زندگي خوبش ,  ليست رو دادم بهش و از اونجا رفتم.

صداي استاد با ساز توكل هنوز توي گوشمه :

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت

***

خوش باشيد.

 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!