لوس انجلس رو از بالا دارم ميبينم…ديگه كي بشه كه بتونم برگردم به شهر فرشتگان.
سر ظهر ميرسم به سانفرانسيسكو.بوي اقيانوس ميزنه به زير دماغم, در برخورد اول چيز خاصي نمي بينم… شهر هموني هست كه نه سال پيش ديدم.
***
از سان فرانسيسكو خاطره زياد هست.
در سان فرانسيسكو براي اولين بار عاشق شدم.
براي اولين بار به دانشگاه رفتم.
براي اولين بار ماري جوانا كشيدم.
براي اولين بار با موزيك جاز اشنا شدم.
براي اولين بار به خاطر صلح جهاني به يك راه پيمائي رفتم.
براي اولين بار شروع به كار كردم و از پر و مادر جدا و مستقل شدم.
براي اولين بار …
***
خلاصه كه اين شهر شايد بعد از پدر و مادرم , من رو وابسته به ايالات متحده ميكنه.
سان فرانسيسكو رو دوست دارم به خاطر هواي مدیترانهای كه داره. به خاطر گلدن گیت ,آلکاتراز، چاينا تاون ،اكلند، پيراميد ترانس امريكا … به خاطر ترانواي… قشنگيه لومبارد استريت … به خاطر ديسكو و كلوب هاش و …
چند روزي در سان فرانسيسكو ميمانم. براي يك ديدار تازه و ياد اوري خاطرات قديمي و تجربه كردن چيزهاي جديد.
***
I left my heart in San Francisco
High on a hill, it calls to me.
To be where little cable cars
Climb halfway to the stars!
The morning fog may chill the air
I don’t care!
My love waits there in San Francisco
Above the blue and windy sea
When I come home to you, San Francisco,
Your golden sun will shine for me!
***
شب خوش .