نشستم پای حکایت نی
غرق شدم در نگاه می
چه شکایتی کنم از روزگار
چه مانده از نیستان یادگار
نی تنها نوازید دلیرانه
تار محجوب بود درترانه
نی تو خالی فغان کرد و گسخت
نالید که هر چه بود گذشت
اورنگoct 2008