فروغ و حسین”خورشید، گل، بازی” نام فیلمی است درباره فروغ فرخ زاد که کلاوس استریگل فیلمساز آلمانی؛ این فیلم از زاویه دید پسرخوانده ی فروغ، از چشمان حسین منصوری، همان پسری که فروغ از جذامخانه با خود به خانه ی خود آورد و بزرگش کرد، روایت شده است.
حسین منصوری در فیلم “خورشید، گل، بازی” این صحنه را چنین روایت می کند:
“در ماشینی بودم که مرا به تهران می برد. به عقب نگاه کردم به پشت سرم . . . و مادرم را دیدم ایستاده در درگاه . . . ماشین دور شد و تصویر او محو و محوتر . . . هنوز ایستاده در درگاه . . . این آخرین تصویری است که از مادرم به خاطر دارم . . پس از آن دیگر هرگز او را ندیدم.”
حسین منصوری، پسر دوم فروغ، در حال حاضر در آلمان زندگی می کند و به سرودن شعر و ترجمه شعر و موسیقی مشغول است.
خانم عزت گوشه گیر، که خود بر اساس زندگینامه فروغ فرخ زاد “عروس گلهای اقاقی” را نوشته بود و دو سال پیش ، گزارش و تأثرات خود را از دیدن فیلم “خورشید، گل، بازی” از کلاوس استریگل در مقاله ای آگاهی دهنده با ما در میان می گذارد:
فرزند دوم فروغ فرخ زاد، شاعری با چهار چیز زیبا، دنیایی عمیق و سگش