بیست وهفتم آبان سالمرگ استاد پورداوود

ابراهیم پورداوود (رشت، 15اسفند1264 – تهران، 27آبان1347)، پس از گذراندن دوره های آموزشی نخستین در زادگاهش، به یک مدرسه ی سنتی در حوزه ی دینی رفت تا درس دین و فقه بیاموزد. اما دیری در این حال و هوا نماند و آن سودا را از سر بیرون کرد و سپس برای پیگیری آموزش، رهسپار بیروت شد که در آن زمان به سبب بودن ِآموزشگاه های اروپایی در آن جا، دروازه ی جهان باختر به شمار می آمد و برخی از خانواده های توانا و پویا و پیشرو و آینده نگر میهنمان، فرزندانشان را بدان جا می فرستادند. ولی در آن جا نیز دیری نپایید و سرشت ِبلند پرواز و جُستارگرش، پیش از جنگ جهانی یکم، او را به اروپا کشانید

او فرصت اقامت ناگزیر در آن سرزمین را غنیمت شمرد و همه ی توش و توان و همت ِخویش را بدین کار گماشت و آموزش و پژوهش در گاهان ِزرتشت و بخش های پنجگانه ی اوستای ِپسین را به منزله ی کهن ترین سرودها و متن های برجامانده از ایرانیان باستان، هدف اصلی و دستور کار خویش قرارداد. از آن پس، سال های دراز با برخورداری از دانش و دستاوردهای ارزشمند پژوهندگان نامدار آن کشور به کار پرداخت و سپس برای نخستین بار، آموخته ها و پژوهیده های خود را به زبان مادری اش برگردانید. او در دهه های پس از آن و تا هنگام خاموشی اش، دفترهای گزارش و یادداشت های گاهان و اوستای نو را نخست در هندوستان و بعد در ایران نشر داد و پس از سده ها، جای خالی بزرگی را در زبان فارسی پر کرد.

 

 استاد پورداوود در سال 1307 از بمبئی به آلمان بازگشت و کارهای پژوهشی اش را با دامنه ای فراخ تری ادامه داد. وی در سال 1311 (1932 میلادی) به فراخوان «رابیند رانات تاگور»، شاعر نامدار ِبنگالی، برای تدریس فرهنگ ایران باستان در دانشگاه «وی ویسو بهاراتی» در شانتی نیکیتان – که تاگور خود بنیادگذار آن بود – بار دیگر به هندوستان سفر کرد و دو سال دیگر را در آن جا گذراند.

 

دانشگاه تهران که در هنگام بازگشت پورداوود به میهن، تازه دو سه سالی از گشایش آن می گذشت، با تایید ِسزاوار ِپایگاه ِدانشی و پژوهشی او، کرسی استادی ادب و فرهنگ باستانی ایران را بدو سپرد. وی به منزله ی بنیادگذار دانش ِشناخت ِایران باستان، از آن زمان تا پایان زندگانی برومندش، افزون بر پروردن ِسدها دانشجو و پژوهشگر در این زمینه – که برخی از آنان سپس به استادی در همین رشته رسیدند – به کار ِگزارش سرودها و متن های کهن ِبرجامانده ی ایرانی پرداخت و میراث ِگرانمایه ای را که سده ها ناشناخته و دور از دسترس و فرورفته در غبار فراموشی مانده بود، از هزارتوهای رازآمیز بیرون کشید و به دانشگاه و پژوهشگاه ها و کتابخانه های همگانی و سپس به خانه های همه ی ایرانیان کشانید و ارج و پایگاه والای آن را بر همه ی دوستداران ایران آشکار گردانید.

 

استاد در این رهگذر ده ها کتاب تاریخی و دیوان شعر را (خواه به فارسی، خواه به عربی) کاوید و سدها اشاره و بیت و عبارت را از آنها برگرفت و در بافتار ِگسترده ی گزارش خود گنجانید تا خواننده دریابد که سرچشمه ی سرچشمه ها در کجاست. از این دیدگاه، می توان گفت که او نه مترجم یا گزارشگر ساده ی سرودها و متن های برجامانده ی دیرینه، بلکه فراهم آورنده و سامان بخش پاره های پراکنده و ازهم گسیخته ی فرهنگ ِپریشان شده ی ِمیهن خویش بود. او در این کنِش ِوالایش، شاگرد فردوسی بزرگ بود و پا بر جای پای استاد ِتوس گذاشت و اگر چه حماسه ای نسرود، هزاره ای پس از او، گزارشی حماسه گونه از مرده ریگ فرهنگی نیاکان، به هم میهنانش پیشکش کرد. او نخستین کسی بود که در گستره ی پژوهش، توانست دیوار ِمیان ِدو بخش ِپیش و پس از اسلام ِتاریخ ایران را فروریزد و به ایرانیان ِاین روزگار و آیندگان نشان دهد که پیشینه ای نه  تنها هزارساله، بلکه هزاران ساله دارند و سدها گوهر ِشبچراغ در گنج شایگان نیاکانشان نهفته است.

 

«… رو مَتاب ازین گنج ِشایگان
سر مَپیچ ازین پند ِباستان
راستی شنَو، راستی بخوان
راستی بجو، راستی بگو
خوان اَشِم وُهو، گو یتا اَهو
گو یتا اهو، خوان اَشِم وُهو.»

*************************

 

استاد از زبان دخترش :

http://www.brightcove.tv/title.jsp?title=1118320700

 

**********************************

منابع:

http://www.khandaniha.eu/items.php?id=39

http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=178822

http://www.rouznamak.blogfa.com/

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85_%D9%BE%D9%88%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%AF

http://www.aariaboom.com/content/view/1077/2/

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!