فکر حادثه

الا ای خفته ی پویان که می جویی گذرگاهی بسوی بامداد نقره فام روشن فردا؛

سلامی برتو و بر راه تار پر خم و پر پیج.

توانت بیش.

سلام و پرشسی از چونیی احوال رهپویان این وادی.

 

چه می دانی ز حال و روزگار رهسپارانی که نستوهند

ز رنج راه و ناپیدایی آن خانه ی آرام؟

ترا از روشنای آن سحرخیزان بیداری

چه حاصل آمداست امشب؟

برین دیواره ی سنگیّ بی روزن

چه می سایی کنون این دستهای گرم؟

چه می جویی ازین شبهای بی ساحل؟

ازین سرمای فکرت سوز بی حاصل؟

چراغ راه پنهان است.

و نجوایی دگر در خون سرد این بیابان است.

 

دگر آن کاروان رفته است.

آنچه برجا مانده است میراث جاویدان

صدای تکنواز زنگ لوک کاروانسالار بیدار است

به پژواکی میان پرده های دور یک خنیا.

لرزش این تن از آن خوش نغمه ی دور است.

 

کنون استاد راهی بایدت غمخوار.

نگاه مهربان کوکبی می بایدت رهیاب.

کنونت گرمی یک باده باید تا کند بی تاب.

هلا در فکر پاپوش و عصا و توشه ی ره باش.

هلا فانوس راهی بر گزین سوزان.

هلا فکر دلیرحادثت فرمای.

 

هیجدهم آذرماه 1387

اتاوا

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!