روزنی دیگر 1

در خیابانی باریک که به کوچه ای بن بست منتهی می شود

زنی زندگی می کند

که تمنای یک همآغوشی گرم

“از پستانهای مرمرینش تیر می کشد”؛

و او برای عذاب مردی

آنرا آشکارا به زبان می آورد.

 

مردی را می شناسم

که در جستجوی “چراغ قریه ای”

جان شیرین را در بیابانی مه آلود می فرساید

در تب داغ نبردی بی فرجام.

 

دو مرد را می شناسم 

که همچشمی برای همآغوشی با شاعره ای را

تا بدانجا می تازند

که باران رؤیایی واژه گانشان

به تگرگ مبدل گردد

و مرزهای شناخته ی ایشان را

بی امان تیرباران کند؛

حال که هواداران بیخبر

با هورا و کف زدنهای ممتد

آتششان را تیزتر می نمایند.

 

روباهی را می بینم که در پرستشگاه دروج

سجاده ی عبودیتی مخلصانه

در پای صلیب فریب گسترده؛

به پرستشی بی پایان نشسته است.

 

شهزاده ی کوچکی را می شناسم

که جهان را با چشمانی وام گرفته تماشا می کند

و گوش به فرمانی نارسیده

تا مرز پیری گام کوبیده؛

آنگاه که ارتیشتارانش دلیری را

به فرموده

در پدآفند ارزشهایی که دیگر انشان تلقین گفته اند

در خانه های به عاریت گرفته

آموزش می بینند.

 

دیوانگانی را می خوانم

که به تطویل

 سخن گوهری پاک می رانند که گویا

با نیرویی جادویی

راستی می زاید؛

نیک کرداری می پرورد؛

و ورجاوندی به ارمغان می آورد.

 

بیست و سوم آذرماه 1387

اتاوا

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!