آرامگاه فردیناند سوم فاتح آخرین بقایای تمد ن اسلامی که در شهر سویل (یا اشبلیه) قرار دارد نه تنها به خطوط لاتین و اسپانیائی بلکه به عربی و عبری هم مزیّن است. ببینید چطور حتی دشمنان متعصبی که کمر به پاکسازی مذهبی و نژادی مسلمانان از قاره اروپا بسته بودند نیز نمیتوانستند براحتی خود را از مدار هشت قرن فرهنگ تسامح و تکثر مذهبی اسلامی برهانند. در سالهای اخیر رنسانسی در میان پژوهشگران غربی در مطالعه میراث اسلامی اسپانیا و اروپا آغاز شده است و در نتیجه آن مفاهیمی مانند “عصر تاریکی” و “قرون وسطی” با ملحوظ کردن تمدن درخشان اسلامی در آندلس مورد تجدید نظر قرار گرفته اند. البته تاریخ آندلس شاهد جنگ و خونریزی میان مسلمانان از اموی و عباسی وعرب و بربرو فیمابین مسیحیان و مسلمانان هم بوده است. اما وجه مشخص این درگیریها همانا جوانمردی مسلمانان در میدان جنگ وتعهد آنها به مصون داشتن غیر نظامیان است. این یادبود پر شکوه یک هزاره و نیم فتوت اسلامی است که امروزه به تیشه تروریسم کور برخی مسلمانان آنارشیست مسلک ویران میشود.
عجیب نیست که مسلمانان غیرتمند هند از دفن نُه تروریستی که بمبئی را به خون کشیدند در گورستان خود سر باز زدند. ابراهیم طائی، رئیس انجمن مسلمانان هند در این مورد گفته است: “اینها مسلمان نبودند زیرا به آئین ما که آئین صلح است نزیستند… ما نمیخواهیم اجساد کسانی را که مرتکب تروریسم شده اند در گورستان خود دفن کنیم.” عجیب سکوت مسلمانانی است که در برابر هتک حیثیت و هویت فرهنگی خود اعتراض نمیکنند. این مسئولیت بر عهده تک تک مسلمانان فرهیخته از جمله خوانندگان این ستون است که در چنین مواردی ساکت ننشینند. بدون حرکتهای نمادین از سوی جوامع مدنی مسلمان (مثلاً حضور در سفارت کشوری که مورد حمله تروریسم قرار گرفته و ابراز انزجار از اینگونه اعمال بنام دین) اعلامیه های مطبوعاتی دولتها ی اسلامی و تسلیتهای فورمالیته رهبران قادر به جبران لطمۀ فاجعه بار تروریسم بر کیان و آبروی اسلام نخواهند بود.
اخلاق والای مبارزه دلیرانه و جوانمردانه مسلمانان در میدان جنگ و خود داری آنها از قتل عام و یا تعرض به غیر نظامیان حتی در مواردی که دشمن متجاوز دست به چنین اعمالی زده باشد درتاریخ ثبت شده است. نمونه بارز این واقعیت تاریخی فتح اورشلیم در جنگهای صلیبی است. یکی از مهمترین منابع تاریخی در این مورد کتاب رابرت راهب، شاهد عینی نخستین جنگ صلیبی است که اخیراً با ترجمه ای جدید و زیر نویسهای مکفی در دسترس عموم قرار گرفته است. شرح قتل عام هزاران مسلمان و یهودی پس از فتح بیت المقدس در سال 1099میلادی را در این کتاب اینگونه می یابیم: “درپایان روز مردان ما بعد از غروب آفتاب شجاعت بیشتری یافتند و با نفوذ به معبد سلیمان همه پناهندگان آنرا به مرگی خفت بار کشتند. آنقدر خون انسان ریخته شد که اجساد درنهری از خون شناور بودند. دست و بازوهای قطع شده بروی امواج خون از بدنی به بدن دیگر می پیوستند بطوریکه معلوم نبود کدام دست از کدام بدن بی سر بر دیگری وصل شده است. حتی سربازانی که مشغول قتل عام بودند نمیتوانستند بخار و رائحه زننده خون قربانیان خود را تحمل کنند.”
ولی هشتاد و هشت سال بعد وقتی سردار مسلمان صلاح الدین ایوبی این شهر را از صلیبیان پس گرفت همه غیر نظامیان آنرا در سایه حمایت خود قرار داد و اجازه نداد کمترین گزندی به آنان برسد. صلیبیان که هنوز بیاد داشتند که پدرانشان چه بر سر مردم غیر نظامی شهر و مخصوصاً مسلمانان آورده بودند نخست قول صلاح الدین را باور نمیکردند. اما رفتار جوانمردانه این فاتح ارض مقدس نام او را (که در زبانهای اروپائی سالادین تلفّظ میشود) برای همیشه در تاریخ و ادبیات غرب به نیکی ثبت کرد. حتی دانته اسلام ستیز که پیامبر اسلام و حضرت امیر را در کمدی الهی خود در جهنم تصویر میکند صلاح الدین را در زمره بزرگانی مانند ارسطو و افلاطون قرار میدهد که هر چند (بعلت اینکه قبل از حضرت مسیح زندگی میکردند) امکان ورود در بهشت ندارند ولی در مکان دنجی بدوراز جهنم زندگی میکنند.
حتی در مناطقی مانند فلسطین و کشمیر که به مسلمانان ظلم شده آنها نباید به وسوسه تمسّک به تروریسم تسلیم شوند. ادوارد سعید، روشنفکر فقید و مبارز نستوه حقوق مردم فلسطین در نقد انتفاضه دوم و نیز مذاکرات یاسر عرفات بعد از قرارداد اسلو میگوید: “تراژدی عملیات انتحاری اینست که که سر چشمه آنها در نا امیدی است. کرداری که بر اساس” نفی بخاطر نفی” پایه ریزی شده نمیتواند جزئی از برنامه احیای ملی باشد… صمود اصل مقاومت است… ما باید نخست صهیونیسم را در سطح اخلاقی شکست دهیم و بعد از آنست که میتوانیم در مذاکرات از موضع قدرت با آنها روبرو شویم… تنها امید ما در این است که نظام آپارتهایت (صیهونیسم) را در صحنه بین المللی از مشروعیت عاری کنیم.”
نوام چامسکی که یکی از مهمترین روشنفکران جهان و نیز در زمرۀ معروفترین منتقدین سیاستهای اسرائیل در نیم قرن اخیر محسوب است در این مورد چنین میگوید: “قتل و نیز خشونت علیه غیر نظامیان بهر شکلی مشمئز کننده است. در این موارد اصولی وجود دارند که برای تعیلق آنها نیازمند دلائل بسیار قوی هستیم، دلائلی که تصور آنها مشکل بلکه محال است. بعلاوه عملیات علیه غیر نظامیان از نظر استراتژیک و تاکتیکی، تقریباَ بدون استثنا عبث است. در مورد تروریسم انتحاری باید گفت که همیشه هدیه ای است برای بی رحمترین و خشن ترین عوامل در جامعه ای که هدف واقع میشود.”
***
حال بیائید به تروریسم نه ازنقطه نظر درون فرهنگی و با دیدگاه ارزشی بلکه از دیدگاه عینی و به مثابه یک بیماری جهانی نگاه کنیم و از معنی ظهور آن در این عصر بپرسیم و راههای مبارزه با آن را بجوئیم. در شماره نخست از این مقالات ریشه های تاریخی این ایده را در آنارشیسم قرن نوزدهم یافتیم و جهش های این ویروس را به مبارزات آزادیخواهی و سپس گروه های مذهبی دنبال کردیم. در مقاله برادرم محمود که در همین صفحه درج شده است تروریسم از دیدگاه جامعه شناختی مورد بررسی قرار گرفته است. من این سری مقالات را با دنبال کردن تئوری های ابزاری، سازمانی، و فرهنگی تروریسم (مذکور در مقاله برادرم) در حیطه فلسفه سیاسی به پایان میبرم.
فیلسوف سیاسی انگلیسی توماس هابز تشکیل دولت را نتیجه فرار انسانها از وضع طبیعی میدانست که در آن بعلت آزادی مطلق، جنگ دائمی بین انسانها برای استفاده ای “حقوق طبیعی” در میگیرد و زندگی همه در این نزاع ابدی تبدیل به جهنم میشود. این وضع البته برای ضعفا قابل تحمل نیست. ولی حتی اقویا هم در چنین شرایطی خواب راحت ندارند چون بر خلاف حیوانات (که در میان آنها قدرت جسمی میتواند هرم نسبتاً پایداری از نظم سیاسی را ایجاد کند) در میان انسانها ضعفا همیشه میتوانند با نیرنگ یا اتحاد بر اقویا غالب شوند. هابز میگوید برای فرار از وضع وحشتناک طبیعی انسانها مقداری از حقوق طبیعی (بویژه حق قضاوت و مجازات دیگری) را به دولت هبه میکنند تا وارد نظام اجتماعی شوند و در آن به امنیت و رفاه برسند. ولی بنظر هابز نظام بین المللی الی الابد در وضع طبیعی یعنی وضع جنگ دائم باقی میماند. برای هابز تصور یک دولت جهانی که در آن دولتها مانند انسانهای در وضع طبیعی مقداری از حقوق خود را به آن واگذار کنند و در برابر امکان صلح بیابند وجود نداشت.
امانوئل کانت، فیلسوف شهیر آلمانی در رساله “صلح ابدی” خود تئوری هابز را به وضع بین المللی نیز تسرّی داد و با اعتقاد به اینکه تداوم نزاع جمعی و دائمی بین کشورها نوع انسان را در توحش نگاه میدارد، مرحله بعدی تکامل بشری را در تشکیل دولتی جهانی دانست. هرچند این رساله الهام بخش ”مجمع ملل” و سپس “سازمان ملل متحد” شد، گروهی در نیمه قرن بیستم بنام “واقع گرائی سیاسی” پارادایم هابز را بر کشیده هرگونه سخن از منافع نوع بشر خارج از چارچوب “کشور- ملتها” را خیالی خوش و پنداری واهی دانستند. مبنای تفکر رئالیستی در علوم سیاسی این بود که ابر قدرتها میتوانند در جهان نظمی پایدار ایجاد کنند. اما بنظر میرسد که پیدائی تروریسم که از نظر ابزاری بسیار کارآ و بدلیل ذات نیست انگارانه اش بشدت مخرّب است معادلات رئالیستی را برای همیشه بهم ریخته باشد. بعبارت دیگر تروریسم با اثبات قدرت ضعفا در سیستم بین المللی، جهان را به وضع طبیعی (بمعنی جنگ مخرب و دائم) بازگردانیده. در این وضع دیگر ابر قدرتها نمیتوانند با تکیه به زور نظم و “صلح” دلخواه خود را در جهان جا بیاندازند. البته تروریسم هم بعلت ذات آنارشیست خود نه می خواهد و نه میتواند موجد نظم در سطح جهانی، منطقه ای یا ملی باشد. تروریسم هم مانند ابر قدرتها ی مستکبر دچار این توهم است که نظم از لوله مسلسل بیرون میآید. نتیجه این وضع بر عقلای جهان واضح است. تروریسم خطری برای آینده بشریت است. ولی مبارزه با آن تنها از راه تهدید و سرکوب و عمل پلیسی ممکن نیست. روشنفکران فرهنگهائی که مبتلا به این ویروس شده اند باید آنرا از نظر اخلاقی و ارزشی نقد کنند.
کشورهای قوی نیز باید با توجه با وضع جدید جهان از تکیه بر سر نیزه اجتناب کرده به تظلّم گروه های تحت ستم برسند. ولی ضعفا هم از یاد نبرند که اگر قرار بر فرسایش تدریجی یا افول ناگهانی ملاحظات انسانی و پروتکل های بین المللی شود و بحرانی جهانی بوجود آید سنگین ترین تاوان را آنها خواهند پرداخت. در دنیای فعلی اما باید دانست که تا در نقاطی مانند فلسطین، کشمیر، و سریلانکا صلح همراه با عدل حاکم نشود مشکل بتوانیم تروریسم را (که از کینه مردم تحت ستم تغذیه مینماید) ریشه کن کنیم. “دهکده جهانی” مارشال مک لوهان باید به ماهیت هابزی خود آگاه شود وساکنان جهانی که بسرعت آب میرود و کوچکتر میشود باید عدل جهانی و عقل جمعی را بجای زور مبنای نظم پایداربین المللی قرار دهند. تنها در اینصورت است که جهان میتواند از بمبئی به قرطبه بازگردد. (قسمت اول)(قسمت دوم)
Ahmad Sadri is Professor of Sociology and Anthropology as well as Gorter Chair of Islamic World Studies at Lake Forest College, Chicago. This commentary was first published in Etemaad-e Melli newspaper in Iran.