نگاهی به وقایع اخیر در ایران


نگاهی به وقایع اخیر در ایران

رسیده از ایران

 شاید این کلام را با جناب محسنی اژه‌ای باید در میان گذاشت؛ گو این که قبلاً دوستان یکی دو مرتبه با ایشان درد دل کرده‌اند و اثری ظاهر نشده است و اگر شده بنده بی‌خبرم و نتوانم قضاوت نمایم به حق.  پس این سخن را نیز با ایشان و سایر هم‌وطنان در میان می‌گذارم.

در تاریکی بامدادی، آن زمان که هنوز بسیاری از نفوس در خواب بودند، زنگ در خانهء زنی میانسال به صدا در آمد.  هراسان گوشی اف‌اف را برداشت.  مردی از آن سوی گفت، “از نیروی انتظامی هستیم.  منزل همسایه را دیشب دزد زده و اینک از برای استشهاد جمع کردن آمده‌ایم!”  زن حیران گفت، “این وقت صبح چه زمان استشهاد است؟”  مرد گفت، “هم‌اکنون به ما خبر داده‌اند.”

زن دکمه را فشار داد تا در باز شود؛ امّا قفل بود.  مانتویی به تن کرد و روسری به سر و به دم در شتافت.  ناگهان پنج نفر مرد (نمی‌دانم مسلّح بودند یا خیر) چنان یورشی به داخل منزل بردند که زن حیران ندانست چه بگوید و چه بکند.  آنها شروع به جستجو کردند و آن چنان بلایی سر خانهء زن بیچاره آوردند که شباهنگام چون یکی از مسئولین جامعه به دیدارش رفت تا ببیند بر او چه گذشته است، می‎گفت گویی بمب در این خانه منفجر کرده‌اند.  نمی‌دانم از زنی تنها و میانسال چه هراسی داشتند که ابتدا به حبل کذب و دروغگویی متوسّل شدند و سپس آنگونه به داخل منزل هجوم بردند؛ پس آنگاه از خانه‌اش که منزّه و مرتّب بود، انباری نامرتّب ساختند.

به منزل دیگری هجوم آوردند؛ آنجا نیز زنی بالاتر از میانسالی سکونت داشت. نتیجهء کار از اوّلی بهتر نبود.  به منزل دیگری رفتند.  از روز قبل اف‌اف تصویری‌اش را شکسته بودند که وقتی در آن بامداد زنگ در را به صدا در می‌آورند ساکنین منزل متوجّه نشوند چه کسی زنگ می‌زند.  در منزل دیگری چنان ایجاد خوف کردند که اطفال خائف و هراسان گشتند.  جالب است که در هیچیک از منازلی که برای تفحّص و تجسّس مراجعه کردند، موقع فشار دادن دکمهء زنگ راست نگفتند که چه کسانی هستند و از برای چه آمده‌اند.  نمی‌دانم نام چنین عملی را چه می‌گذارند؛ آیا “اوج درماندگی” است و یا “خوف”؟  مگر مأمورین اطّلاعات مسئول حراست از جان و مال مردم نیستند؟  آیا باید اینگونه رفتار نمایند و در جستجوی منازل افراد اینگونه عمل نمایند و پول و گذرنامه و شناسنامه و کارت ملّی را نیز جزو اسناد و مدارک به حساب آورده بدون هیچ صورت‌مجلسی با خود ببرند تا بتوانند بعدها انکار کنند که چنین اشیائی را نبرده‌اند؟  در کدام قاموس اسلام چنین عملی توصیه شده و در کدامین فرهنگ انسانی چنین رفتار و سلوکی توجیه گشته است؟ 

جناب محسنی  شاید نه گزارشی از اینگونه اعمال و رفتار به شما داده می‌شود و نه از قبل با شما مشورتی به عمل می‌آید.  والّا از آن آرامش و متانتی که در شما مشهود است، بعید به نظر می‌رسد مأمورین تابعهء  شما با تصویب شما به چنین نحوه رفتاری مبادرت نمایند.  از قبل یکی از دوستان گفته بود که مأمور شما در خطّهء شمال از صراط مستقیم ادب عدول کرده و حتّی بعد از صدور حکم از سوی دادگاه نیز اعمال نفوذ می‌نماید و صدور مرخّصی که طبق قوانین مصوّبه حقّ زندانی است، از بهائیان خطّهء مزبور دریغ می‌شود.

یکی دیگر از مأمورین شما به یکی از بهائیان گفته است، “جمهوری اسلامی شما را قبول ندارد.  مادام که در ایران هستید همین آش است و همین کاسه؛ اگر این وضعیت را دوست ندارید، ایران را ترک کنید.” در کنار شعارهای مربوط به آزادی عقیده و بیان که همواره از سوی مسئولین جمهوری اسلامی به گوش می‌رسد، اینگونه گفتارهای غیرمسئولانه بعید است با تصویب شما بر زبان رانده شود یا گویای سیاست کلّی دولت ایران باشد.  از آن گذشته، شما به خوبی واقفید که بهائیان هیچگونه خطری برای جمهوری اسلامی ندارند؛ نه اسلحه دارند و نه در زمینهء موادّ مخدّر فعالیت دارند؛ نه اهل براندازی دولت هستند و نه بدخواه ملّت؛ نه در فساد و فحشا هستند و نه در دزدی و سرقت؛ نه در قتل و راهزنی دست دارند و نه در آدم‌دزدی و کلاه‌برداری. امّا، سایت‌های ایرانی، که لابدّ وزارت اطّلاعات بر آنها نظارت دارد، روزی نیست که اکاذیب و اراجیفی را علیه بهائیان ننویسند.  سایت تابناک که در این میان سعی دارد گوی سبقت از دیگران برباید و منسوب به فرهیخته نفسی است که دارای درجهء دکترا است، در تفسیر اخبار و بیان اکاذیب چنان ترکتازی می‌کند که گویی با بهائیان پدرکشتگی دارد.  جراید نیز جز همین رویّه را ندارند.

اینگونه سلوک غیرمرضیّه، جز آن که گویای درماندگی دولت و نهادهای امنیتی آن باشد، معنای دیگری در بر ندارد.  چه که بسیاری از هم‌وطنان ما، اگر با بهائیان نسبت خانوادگی نداشته باشند، حدّاقلّ دوست و آشنا در میان آنها دارند و واقفند که اینگونه مطالب جز کذب محض نیست.  لهذا، تنها تأثیر آنها این است که مانند قضاوتی که هم‌اکنون دربارهء روزنامهء کیهان دارند و می‌گویند، “کیهان را بخوان؛ هر چه نوشته است، برعکس آن را قبول کن!” دربارهء سایت‌های ایرانی و جراید آن نیز چنین داوری خواهند کرد که به نظر نمی‌رسد چندان مطلوب باشد.  از آن گذشته، اینگونه مطالب سبب می‌شود که آنها نزد بهائیان بروند و از کمّ و کیف قضایا و اعتقادات آنها سؤال کنند و البتّه باب تبلیغ باز می‌شود و بازار گفتگوهای دینی با بهائیان رونق می‌گیرد که به نظر نمی‌رسد چندان مورد عنایت وزارت اطّلاعات باشد.

به هر حال، آنچه که باعث سربلندی وزارت اطّلاعات می‎گردد صداقت و صراحت است و رعایت ادب و سلوک انسانی؛ و در تفحّص منازل و دفاتر کار، خودداری از بی‌نظمی و آشفتگی.  اینها را نه از برای آن می‌گویم که ما را پریشانی خاطر ایجاد می‎شود زیرا به بیان حضرت بهاءالله، “اگر ظلم عالم بر ایشان وارد شود در سبیل حق راضی بل شاکرند؛ ابداً شکوه‌ای نداشته وندارند“؛ بلکه از برای آن عرض می‌کنم که برای وجههء شما، بخصوص در سطح جهان، چندان مطلوب نخواهد بود.  بهائیان به توصیهء مولای خودشان شکایت نزد خدایشان می‎برند و معتقدند که، “البتّه نالهء این اطفال و حنین این مظلومان را اثری خواهد بود.”

جناب محسنی اژه‎ای  شاید کلامی را که حضرت بهاءالله خطاب به صدر حکومت عثمانی فرمودند در اینجا مصداق داشته باشد، “جمعی که ابداً در ممالک شما مخالفتی ننموده‌اند و با دولت عاصی نبوده‌اند، در ایّام و لیالی در گوشه‌ای ساکن و به ذکرالله مشغول، چنین نفوس را تاراج نمودید و آنچه داشتند به ظلم از دست رفت.

جناب محسنی  به مأموران خود بفرمایید که به قدرت خود مغرور نباشند و طریق ارعاب نپویند و سلاح خود را به رخ گروهی بی‌دفاع نکشند و جبین در هم نکشند و به نگاهی قصد ترساندن زنان میانسال و مردان سپیدموی را ننمایند؛ زیرا دنیا در گذر است و به بیان حضرت بهاءالله، “آیا عزّت خود را باقی دانسته‌اید و یا ملک خود را دائم شمرده‌اید؟  لا ونفس الرّحمن.  نه عزّت شما باقی و نه ذلّت ما.  این ذلّت فخر عزّت‌ها است ولکن نزد انسان.  ایشان ابراز حیرت می‎نمایند ، “که ناس به چنین امورات افتخار می‌نمایند؛ مع آن که متبصّرین قبل از مشاهدهء جلال هر ذی‌جلالی زوال آن را به عین‌الیقین ملاحظه می‌نمایند.  توصیه حضرت بهاءالله به مأمور شما این است، “که این ایّام قلیله را به صدق و انصاف طی نماید … عنقریب جمیع این اشیاء ظاهره و خزائن مشهوده و زخارف دنیویّه و عساکر مصفوفه و البسهء مزیّنه و نفوس متکبّره در جعبهء قبر تشریف خواهند برد.

باشد که نظر این شهروند ناچیز را به اطّلاع شما برسانند، گو این که بسیار بعید می‌دانم که چنین کنند.  اگر احیاناً چنین کردند، از آنها بخواهید که یادداشت‌های دوستان دیگر را نیز به شما برسانند تا با درایتی که در شما مشهود است، مانع از آن شوید که سابقهء ذهنی مطلوب مأموران وزارت اطّلاعات توسّط بعضی از اینگونه نفوس مخدوش شود.  توفیقتان رفیق باد. 

 

 

From : http://negahe-tarikhy.blogfa.com/post-12.aspx 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!