دوازده چمدان شاه

با همه مشکلاتی که با جمهوری اسلامی دارم اما یه حرفشونو باید با طلا نوشت و به همه در و دیوار های شهر ها و آبادی های ایران آویزون کرد. اونم منافق خوندن دار و دسته مسعود و مریم رجویه. چقدر لجم میگیره وقتی می بینم این زنک لچک بسر با اون کت و دامن های مسخره نارنجی و سبز و بنفش که از پارچه های رومبلی و پرده ای دوخته شده بتونه خودشو بعنوان دموکرات و آزاد منش جا بزنه و با قدم زدن روی خون هزاران هزار بچه های بیگناهی که فریب دادند و به جوخه های اعدام کشوندن تازه توسط اتحادیه اروپا هم به رسمیت شناخته بیشن. یه گاف بزرگ برای اتحادیه اروپا و یه بیلاخ بزرگ برای آزادی و دموکراسی به سبک غرب.

موقعی که این انقلاب منحوس داشت شکل می گرفت من بخت برگشته 13 ساله بودم. در سال های اول دبیرستان بود که منافقین خیلی بین ما فعالیت داشتند و روی مخ بچه ها کار می کردن. تو همون روز ها بود که بهترین دوستم “رامین” که شاگرد اول مدرسه هم بود به دام این کثافت ها افتاد. باهاشون به کوهستان میرفت و ورق پاره های اینها به نام مجاهد رو می فروخت. رامین در اسفند ماه سال 1360 بازداشت شد و دیگه خبری ازش نشنیدم . پنج ماه بعد در اوین اعدام شد در حالی که 16 سال بیشتر نداشت. گورش رو هم کسی هرگز ندید. چند سال پیش پدرش رو دیدم. بی نهایت در هم شکسته و داغون. مادر رامین سه سال بعد از اعدامش سکته کرد و مرد. پدر رامین برام می گفت منافقین نه تنها رامین رو ازم گرفتن بلکه کل خانواده رو نابود کردن.

آخ که چقدر برام سخته روزی که این ها بخوان روی کار بیان. اصلا فکرش رو هم نمی تونیم بکنیم چون من یکی که بسیجی میشم و با سربند های الله اکبر آخوندا میرم جلوی تانکشون. بدلیل وجود همین تفاله هاست که ملت بد بخت ما شاید هرگز رنگ آسایش و آزادی رو به خودش نبینه. گروه خشونت طلب خود خواه و خون ریزی که برای بدست گرفتن قدرت از هیچ جنایتی ابایی نداره.

البته ما در این میونه یه شانس بزرگ آوردیم:

اینکه همه اینها در سنین بالای 50 سال هستند و دیگه حتی نا و توانی براشون نمونده که بچسن چه برسه به برانداژی . مسعود جون که در این 23 سال حسابی گنده شده و شکمش به گورستون مرغ و جوجه های عراقی تبدیل شده. تازه هر دو هفته یه بار باید سرشو رنگ بکنه و هر روز دو بار بده کاکلشو سشوار بکشن , روزی دوبار هم خودشو پای بشاط منقل و بافور بشاژه . دیگه وقتی برای مبارزه نمی مونه. البته خیلی سعی میکنه با اون ابرو های کمونی آخرین مدل انجلینا جولی و با اون صدای شهوتی اوا خاک برسری کلی بین جوون ها هیجان ایجاد کنه. ولی متاسفانه بدلیل سالها نوکری برای دشمن بی چون و چرای این ملت یعنی صدام جون جون دیگه حناش رنگی نداره و به جز چند تا فسیل نماینده مجلس اعیان انگلیس و چند تا خرفت در پارلمان اروپا کسی گولشو نمی خوره.

مریم جون هم ارواح خاک عمه ش تو پاریس همه اش در حال مبارزه س. طفلک داره گداهای سازمان رو میفرسته تو خیابون های شهر های اروپا براش گدایی کنن و از اون طرف هم با دیدن دم عربستان سعودی و اردن و مصر حساب های بانکی شو چاق تر کنه.بمیرم برای مبارزه تون. کاشکی ننه تون دو سه تا از شما ها زائیده بود تا اثر مبارزاتتون f چند برابر می شد.

این روزها سالگرد انقلاب ننگین خمینی-رجوی-کیانوریه. همون اتحاد نامقدس سرخ وسیاه که اون خدابیامرز اون هشدارشو میداد. درست در همین روزها در 30 سال پیش این شورش بزرگ در جریان بود و ملت ایران به خودکشی بزرگ تاریخی خودش اقدام کرد. از میون اون سه تا دو تاشون تا الان گوربگور شدن ولی مسعود جون زنده س و با اینکه سن خر پیره رو هم داره به این زودی ها خیال نداره گوزو بده و قبضو بگیره. ولی طرفداران این سه گروه هیچ وقت نمی تونن نقش بزرگی که در انحراف یک ملت و نابودی ایران داشتن رو نادیده بگیرن.

چه دوست داشته باشین چه بدتون بیاد تنها در دوران پهلوی بود که این مملکت برای مدتی رنگ آسایش و پیشرفت و رفاه رو به خودش دید. میگن شاه وقتی از ایران میرفت 12 تا چمدون داشت. من میتونم محتوای این چمدون ها رو براتون بگم.

در چمدان اول آسایش رو قرار داده بود که با خودش برد و این ملت بخت برگشته دیگه هیچ وقت راحت و بدون دغدغه نبود. در چمدون دوم امنیت رو جاسازی کرده بود چون فقط نگاهی به صفحه حوادث روزنامه ها به ما نشون میده در چه جنگلی زندگی می کنیم.

چمدون سوم حاوی رفاه بود. ملتی که روزی یه شیفت باید کار کنه و گوشت کیلویی 13 هزار تومن بخره و اجاره خونه های 700 هزار تومنی بده که رفاه نداره.

در چمدون چهارم آزادی رو جاسازی کرده بود چون دیگه کسی جرات نکرد یه عروسی و مهمونی بی دغدغه داشته باشه. چمدون پنجم شاه حاوی عزت ملی بود چون دیگه حتی شیخک های عرب نشین های خلیج فارس هم مسافرای ایرانی و لخت می کنند و داخل مقعدو آلت تناسلی شونو بازرسی می کنند.

تو چمدون ششم تمامیت ارضی رو چپونده بود چون علاوه بر از دست دادن سهم مون در دریای خزر کلی هم به عراق ودبی وبدهکاری ارضی پیدا کردیم.

در چمدون هفتم هم ناموس ایرانی رو با خودش برد تا دخترای ما در پاکستان و دبی حراج بشن یا اینکه تو خیابونا زیر چراغ وایسن.

در چمدون هشتم خوشنامی ملی رو جا داده بود تا از اون به بعد در فرود گاه های جهان با دیدن پاسپورت ایرانی یه دفه رم کنن و ما بخت برگشته ها رو ببرن یه گوشه ای سین جیم مون کنن. دیگه سرتوند درد نمی آرم.

بقیه چمدون ها هم شامل این موارد بودند.سازندگی – پیشرفت – اقتدار و انسانیت

خلاصه رجوی و دار و دسته شون نمی تونن نقش خودشونو در تمام این بدبختی های مدرم ایران نادیده بگیرن. همون بهتر که مسعود جون مراقب زیر ابرو هاش باشه که یه وقت از فرم نیفته. رهبر شدن پیشکشش. مریم جون هم بگرده تو مغازه ها آخرین مدل پارچه های رومبلی رو دست کنه . شاید بتونه کت دامن های خر در چمن رو یه جوری مد کنه و یه سبکی از خودش بجا بذاره.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!