زن ايراني و سكس

چند هفته اي است كه نوشته هاي يكي از اعضاي سايت شديدا همه رو سر كار گذاشته و حسابي وقت خيلي ها رو گرفته است.

منظورم نوشته هاي پريناز خانم است. نويسنده ,هوس-رویای خیس-صیغه شدم-من جنده نیستم و بالاخره ,خیانت کردم.

راستش رو بخواهيد ,روزهاي اول از خواندن اين نوشته ها لذت ميبردم و خيلي خوشحال بودم كه بالاخره يك زن ايروني شجاع پيدا شده كه از مسائل مربوط به سكس كه در ايران تابو هست راحت صحبت ميكنه.به خصوص من كه از طرفداراي اين سبك نوشته ها هستم.اين نوشته ها من رو به سالهاي قديم ميبره.سالهائي كه ر اعتمادي و نويسنده هاي ديگر در مجلات جوانان ,سپيد و سياه و غيره داستان مينوشتند و من قايمكي و يواشكي انها را ميخواندم.

اخرين مطلب پريناز خانم (خیانت کردم) رو چند مرتبه خواندم و تا اندازه ائي شك پيدا كردم كه ايا واقعا نويسنده زن هست يا نه!

جهانشاه خان فرمودند كه ايشان خانم هستند.كي هستم كه به حرف ايشان شك كنم ولي…

ولي بروز اين شك برميگرده به ان تجربه ائي كه خودم با زن ايراني دارم.

ان تجربه ائي كه من با زن ايراني دارم در برابر تجربه ائي كه من با زنان خارجي دارم,هيچ است ولي كاچي به از هيچي !

در مجموع تنها سه زن ايراني شناختم در مراحل مختلف زندگيم.

اوليش كسي بود كه در سالهاي خيلي جواني شناختم.بين ما فقط عشق حكمران بود و از هوس فاصله زيادي داشتيم.

زماني كه تصميم گرفتيم كه به مرحله بعدي بريم,مدتي طول كشيد تا تونستيم با خودمون كنار بيائيم و سكس داشته باشيم.

البته اون كاري كه ما ميكرديم,سكس نبود,عشق بازي بود و بسيار ساده و بسيار حجب و حيا و پاك از هر گونه احساس ممنوعه ديگر!

اين داستان متاسفانه دنباله ديگري پيدا كرد كه ذكر مجدد ان لزومي ندارد.اولين تجربه سكسوال من ساده بود و هيچ وقت نشد كه از او بپرسم كه ايا او هم مثل من از ان عشق بازيها لذت ميبرده است يا نه!

خانم (ش) رو در زو يورك (نيويورك قديم!) شناختم.اصليت كرماني داشت و چشماش سبز و موهاي قشنگش,من رو هميشه به ياد مونيكا بلوچي ميندازه.

با (ش) جريان فرق ميكرد.من ديگه حسابي توي زندگي و پيچ و خم هاي عجيبش كار كشته شده شده بودم. فقط ميخواست كه باهاش روراست باشم,حتي توي سكس!

(ش) خيلي شر بود و شيطون ! از اونهائي بود كه من خيلي با بودنش ,لحظه هاي خيلي قشنگي داشتم.

با عشق بازي موافق نبود,با سكس خشك و بكن بكن مدل خرگوشي هم ميانه خوبي نداشت!

ازش ميخواستم كه توي روابط فيزيكي و شيميائي كه با من داره,ازاد باشه و دموكرات!

براي پيشرفت و موفقيت به اروپا رفتم ولي هنوز با (ش) در ارتباط هستم.

اخرين زن ايراني كه شناختم، مقيم يكي از كشورهاي اسكانديناوي بود.

از اون خانمهاي سوپر مدرن و تربيت شده بود كه اگر فارسي حرف نميزد ،شك ميكردي كه ايشان ايراني هستند.

امده بود پاريس كه بمونه ولي اخرش طاقت لطافت پاريس رو نداشت و با رومانتيك بودن انگاري دشمني ديرين داشت و سيمبليسم تابلوهاي اتاق خواب من رو مسخره ميكرد.

عجيب بود كه شديدا جذب او ميشدم.مخصوصا وقتي كه در بحث سياسي هميشه چبكار بودو منهم ذاتا راست رو!

از اهنگهاي قشنگ رضا معين بيزار بود ولي سر سكس كه ميشد، ابائي از گفتن حرفاي عاشقونه نداشت.

سكس اورال رو مقدم بر هر حركت سكسوال ديگر ميدونست.علنا ميخواست كه ارضاش كنم،مثل پليس سر چهار راه ،فرمون ميداد…

دوران خوبي باهم داشتيم.حيف كه او متولد دي بود و من زاده خرداد!

اين تجربيات من اصلا با اوني كه پريناز خانم تعريف ميكنه,جور نميشه!

نميدونم اين شك و شبهه من دقيقا از كجا سرچشمه ميگيره.فقط ميدونم كه نوشته هاي ايشان رو به عنوان داستان ساده ميتونم قبول كنم ولي در زندگي واقعي نه!

شايد تجربه زيادي نداشته باشم ولي زن ايراني رو نميونم اينطور تصور كنم.

اشكال كار من كجاست؟ ايا مردها و زنهاي ديگر ايراني هستند كه مثل من فكر ميكنند يا خير؟!

عزت زياد.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!