دوالپا

در تابستان ها هیچ رختخوابی را زیر درختی پهن نمی کردند، می گفتند نیمه شب “آل” روی آدم خواب می افتد و نفسش را می گیرد. بعدها تا اندازه ای حالیمان شد که چون تنفس درخت در شب ها بعکس است، یعنی گاز “سی او” صادر می کند، باعث کمبود اکسیژن و نفس تنگی می شود. تعریف هم می کردند که فلان کسک هم به این شکل مرد و…

 اما در قصه ها و افسانه ها هم موجودی بود که بیشتر زنان قصه گو به آن “آل” می گفتند، اما در واقع همان است که در ادبیات به آن “دوالپا” می گویند. تعریفش هم چندان مشخص نیست؛ ظاهرن موجودی ست که هیکلی بزرگ و پاهایی معیوب دارد؛ “دوالپا”! بیشتر در تاریکی جنگل و راه های گم و گور و بر لب رودخانه و آب دراز کشیده و منتظر عابری ست تا کمکش کند. کافی ست گذرنده ای به تقاضای دوالپا عمل کند و بخواهد کمکش کند که از جنگل تاریک، یا کوره راه یا رودخانه و آب بگذرد. معمولن کسی را که پای معیوب و ناتوانی دارد به دوش می گیرند. همین که شخص، دوالپا را بر دوش بگیرد، این موجود، پاهایش را دور کمر و تن او می پیچد و چفت می کند. این یعنی اسارت، یعنی دیگر گرفتار دوالپا شده ای و باید هرچه می گوید عمل کنی، و این اطاعت و گوش به فرمان بودن تا مرگ یاری دهنده ی ساده دل که دوالپا را نشناخته، ادامه دارد، سی سال! شاید هم چهل سال، بسته به این که شخصی که دوالپا را به دوش گرفته تا کجا بتواند تحمل کند!             

حالا چه شد که یاد “دوالپا” افتادم؟ اصلن می خواستم چه بگویم؟

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!