داستان زندگی

هنگامی که در یک دبیرستان آلمان تدریس میکردم . یک روز یک دختر نیمه آلمانی و نیمه خارجی انگشت دستش را بلند کرد و گفت آقای معلم آیا براستی خدا وجود دارد. پدر وی ایرانی و اتریشی و مادرش هم آلمانی بود. گفتم کتایون سوالی که میکنی پاسخش خیلی سخت است زیرا این مساله است که میلیونها آدم که از فلاسفه و دانشمندان گرفته تا علما و فقها روی آن کار کرده و مطلب نوشته اند. و نیز میلیونها نفر از دانشمندان بر علیه آن مقاله نوشته ا ند در طول تاریخ میلیونها نفر برای خاطر همین موضوع کشته شده و یا اعدام گردیده اند و اکنون تو این سوال را از من میکنی؟ یادم آمد موقعی که در دبیرستان فیروز بهرام شاگرد بود همین سوال را یک نفر از معلم ادبیات آنزمان ما که آقای خبره زاده بود نمود. وی به صراحت گفت جواب این سوال را هیچکس نمیداند. و ادامه داد که میلیونها نفر از فلاسفه و دانشمندان روی این موضوع کار کرده اند ولی تاکنون جوابی که مورد توافق همه باشد پیدا نشده است. با توجه به این مطلب که در آنزمان شاگردان کلاس ما مخلوطی از زردشتی بهایی کلیمی و مسیحی های مختلف از کاتولیک گرفته تا انجیلی و گریگوریان دادن هر جوابی به سوال شاگرد مذکور مورد توافق همه شاید واقع نمیشد. وی ادامه داد که مثلا عنصر آب یک واقعیت هست و همه مردم آب را با یک تعریف قبول دارند و در همه جای گیتی هیچکس نیست که در ماهیت آب با دیگری در برخورد باشد. آب و فرمول آن مورد قبول همه مردمان دنیا است و هیچ اختلافی در این موضوع و این ماده وجود ندارد. ولی خدا که در قالب ادیان مختلفه ظاهر شده است مورد قبول یکسان همه مردم دنیا نیست. از سه میلیارد مردم زمین حدود یک میلیارد اصلا خدا را قبول ندارند و آنزا ساخته دست بشر و ذهن بشر میدانند که این موضوع را دستاویز و دستاورد به بند کشیدن انسانها کرده است. حدود یک میلیارد دیگر هم مسیحی هستند که در میان آنان هم آرای مختلفی در باره وجود خدا و هستی وجود دارد و هزاران مذهب و طرز فکر در میان مسحیان هست که از رایکال ترین که هیچ حتی کلیسایی را جز کلیسا خودشان قبول ندارند و دیگر مذاهب مسیحیت را شیطانی میخوانند و تا لیبرالترین آنان که همه ادیان الهی و حتی لامذهبان را قبول دارند و به عقاید آنان احترام میگذارند وجود دارد. بقیه یک میلیارد هم شاید حدود نیم میلیارد مسلمان هستند که باز به چندین شعبه تقسیم میشوند و متاسفانه در طول تاریخ مثل سایر مذاهب مسیحیت به جنگ و کشت وکشتار همدیگر پرداخته اند.

در طول تاریخ مدتی کاتولیکها کمر به قتل پروتستا نها بستند و میلیونها نفر آنان را کشتند. و نیز جنگ وخونریزیها بین مسلمانان شیعه و سنی هم میلیونها نفر را به دیار عدم فرستاده است. بعد هم هندوها و بوداییها که طرز فکری جداگانه دارند و سایر اقوام و ادیان کوچکتر مثل زردشتی ها و یهودیان و بهاییان و غیره که گرچه همه خدا را قبول دارند ولی همدیگر را رد میکنند و اگر هم شد به کشت و کشتار همدیگر دست میزنند.

در این میان یک عده هم هستند که برای منافع گروهی و یا شخصی خود آب با آسیابان میریزند و با حربه دین و خدا مردم را به جان هم میاندازند و مردم عادی قربانی مطامع آنان میگردند. وجود خدا و امر ثابت کردن او از عقل محدود انسانی خارج است و مثل آفرینش یک داستان عظیم و باشکوه است که با درک و فکر ما قابل حل نیست و فقط از لحاظ قلبی و یک قبول یک باور ما میتوانیم خدا را قبول کنیم و یا مثل دیگران رد کنیم. ولی نه رد خدا ثابت شدنی است و نه قبول آن و این یک مطلب ذهنی است. شاید چیزی شبیه امواج رادیو و تلویزیون که ما نمیتوانیم ببینیم ولی وجود دارند و یا سایر امواجی که حیوانات قادر به درک آنها هستند و لی ما نیستیم. خدا هم با درک انسانی کنونی ما قابل اثبات نیست ولی شاید روزی بتوان از لحاظ علمی هم خدا را ثابت کرد.

متاسفانه خدا هم مثل دیگر مطالب حربه ای در دست نا اهل ها شده است. که با وجود اینکه خدا را از صمیم قلب قبول ندارند مثل روحانیون تفرقه افکن و نامهربان و کینه توز که با نام خدا مردم را غارت و نابود میکنند. اینان که خودآگاه و یا نا خود آگاه در خدمت ظالمان غارتگر هستند و برای پیشبرد منافع آنان مردم را از بین میبرند که نمونه آن قرون وسطی اروپا است  مگر ژندارک را زنده زنده در آتش نسوزاندند؟  .

پس همانطوریکه میبینی خدا یک واقعیت ذهنی است که هرکس بر اساس فهم خود از آن برداشتی دارد برای یکی مظهر دوستی عشق و مهربانی است و برای دیگری الهه ظلم قتل و کشتار. برای یکی زمینه دوستی مهربان برادری و برابری است و برای دیگری نابود کردن دیگران و غارت.

به عنوان یک معلم که سالها در مدارس اروپایی و امریکایی و ایرانی و…تدریس کرده ام میبینم که متاسفانه دستی مرموز و نامریی در کار است که جلوی دانش و بینش را بگیرد. زیرا میدانند که اگر مردم دنیا با سواد شوند و همدیگر را درست درک کنند دیگر راضی نخواهند شد که به جنگ و دعوا بپردازند و در نیجه بمب های یک میلیون دلاری آنان برای همیشه در انبار ها خواهد ماند.

خودتان ببینید که آنان بن لادن و صدام را سرکار آوردند و حمایت کردند و تا مادامیکه برای پیشبرد منافع آنان خدمت میکردند مورد پشتیبانی آنان بودند. ولی هنگامیکه دیگر بنا برشرایطی دیگر به آنان احتیاج نداشتند دیدید که رهایشان کردند. حتی موقعی که صدام با بمب های شیمیایی مردم بیگناه را میکشت دم نمیزدند ولی وقتی منافع خود را در خطر دیدند با لشگر کشی او را ساقط کردند.

اکنون نیز برای غارت دنیای سوم بایست دمکراتی را در نطفه خفه کنند و واضح است که به ظالمان کمک میکنند. مسلم است که اگر ما بتوانیم جلوی تفرقه را بگیریم و همه مردم دنیای سوم با هم متحد بشویم آنان دیگر نمیتوانند با ما مثل بردگان رفتار کنند و مجبور خواهند شد حق مارا بدهند.

این غارتگران بین المللی حتی به جوانان و مردم غرب هم رحم نمیکنند چرا اینهمه جوانان اروپایی و امریکایی معتاد هستند؟ چرا بحران های مادی در غرب ریشه طبقه متوسط را دارد میکند و آنان را هم فقیر و بیچیز میکند. آیا واقعا پلیس غرب از برخورد با سوداگران مرگ عاجز است و یا دستور در این است که کاری بکار آنان نداشته باشد.

متاسفانه بجای اینکه انسانها در دوستی و محبت با هم زندگی کنند و تعاون بقا داشته باشند و بهم خدمت نمایند و از درد های هم بکاهند و این دو روز زندگی را برای هم آسان و شیرین بسازند . حالتی پیش آمده که این انسانها که بایست اعضای یک بدن باشند و بهم برسند در مقابل هم قرار میگیرند و به اندک بهانه ای همدیگر را نابود میکنند و دست در دست جنایتکاران بین المللی ریشه حیات و دوستی را میخشکانند.

ایکاش روزی برسد که مسلمان در کلیسا نماز بخواند و بی دین در کنیسه ستایش طبیعت کند که اینهمه جنگ و جدل حاصل کوته نظری است چون درون پاک کنی حرم دیر یکی کعبه و بت خانه یکی است. شمشیر های ظلم را غلاف کنند و دست های دوستی را دراز نمایند و این دو روزه زندگی را بهم تلخ نکنند.

باری خدا نبایست سبب کشت و کشتار شود. و اینکارها و این برنامه وسیله عده ای بی خبر از خدا با ظاهری آراسته و به باطن کاسته انجام میشود. که برای پیشبرد مقاصد شوم استعمار جدید و برده داری مدرن انجام میشود که این دو روزه زندگی را به مردم جهان تلخ کنند و با جایگزین کردن بی تفاوتی و شقاوت و بی حرمتی و جلاد صفتی انسانها را از روی کره زمین بمقدار دلخواه خویش تغییر دهند و هر آزاده ای را سلاخی کنند.

انسانهای نابغه علم و صنعت را به گروه خود در آورند و انسانهای معمولی را سلاخی کنند بخصوص به آن آزادگانی که حاضر به تسلیم برابر ظلم و کین نیستند. آنان آدمک های گوش به فرمان میخواهند که تا دستوراتشان را اجرا نمایند نه اینکه چند و چون کنند.

دختران زیبا را وسیله تبلیغات و فروش و در نهایت آلوده به مواد مخدر کنند و بعنوان برده های جنسی از آنان سواستفاده کنند و نیز پسران رشید را به سربازان گوش به فرمان خود در آورند و با شست و شوی مغزی آنان را بصورت ماشین های متحرک در آورند که بی چون و چرا از دستورات ضد انسانی آنان اجرا مینمایند.

دیگران را هم بحال خود رها سازند تا یا خودکشی کنند و یا دنبال اعتیاد دزدی و فساد بروند و یک سیستم بمن چه بمن چه در کل دنیا حاکم سازند. بی تفاوتی عمومی برای برنامه های عمومی. در حالیکه خود به یک سیستم منظم و یک برنامه کامل مجهز هستند. با داشتن نیروی ثروت بیکران و در اختیار داشتن وسایل ارتباط جمعی هر چه را که بخواهند بخورد مردم بدهند. و شرکت های عظیم آنان با در اخیتار داشتن ثروت بیکران انسانهای دانشمند و پاک نهاد را منزوی و گوشه نشین و خانه نشین کند و دزد های شناخته شده و ظالمها را پست های فرماندهی دهند.

انسانها والا و خدمتگذار را بیکار گردانند و استادان واقعی دانشگاه ها را به مسافر کشی وادار نمایند و دانشمندان انسان دوست را بصورت کارگران روز مزد استخدام کنند تا برای یافتن لقمه نانی هر نوع کار بدنی را انجام دهند. این سیستم در تمام دنیا کم بیش حاکم است.

مردم را بصورت آدمک های بی تفاوتی در آورند که از دیدن مرگ و نیستی همدیگر و از بین رفتن زندگی مادی و معنوی دیگران هیچ احساسی بجز مسخرگی نداشته باشند تا روزی که شتر در خانه آنان هم بخوابد. تفرقه بیانداز و حاکم باش را با گوشت و خون مردم پیوند بزنند تا در مکانی امن به غارت و کشتار مخالفان بپردازند و دیگر با سکوت متنظر باشند تا نوبت آنان شود.

ناله های مظلومان در قهقهه های بی تفاوتی و بمن چه بمن چه دیگران گم شود و با مسخره با نابودی همسایگان نگاه کنند تا روزی پنجه ظلم گلوی خود آنان را هم بفشارد. سکوت سرد و مرگ آور مردم دنیا به این ستمکاران بی خبر از انسانیت وخدا ی مهربان آزاد میگذارد تا قمه ظلم خود را بر سر هر کس بکوبند آیا واقعا نام خدا بایست وسیله کشتار باشد؟  آیا کاتولیک ها که پرستانها را بی دین و کافر میدانستند حق داشتند؟  . آری انسانها هم همه فرزندان همان آدم و حوا هستند اگر به دین عقیده داریم و انسانند اگر به انسانیت مومن هستیم که همه گلبرگهای یک گل زیبا هستند که گل بدون گلبرگ و یا کم گلبرگ گلی زیبا نمیتواند باشد.   به امید ریشه کن شدن ظلم  و فساد و پیروزی دوستی و محبت در سراسر عالم.  کودک اسراییلی و کودک غزه ای هر دو کودک هستند و نبایست بی گناه کشته شوند.  درخت دوستی بنشان که ثمر پر بها دارد   نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد. 

تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی. که این داستان ادامه دارد .

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!